برایان تریسی راجع به مدیریت بحران چه کتاب مهمی نوشت که نخوانده ماند؟
برایان تریسی را معمولا با کتاب معروف «غورباقه را قورت بده» یا اگر در زمینه فروش فعالیت داشتید کتاب «روانشناسی فروش» می شناسند… اما برایان تریسی با بیان ساده و روان اش کتابی مهم دارد که کمتر شناخته شده است، مخصوصا در ایران توجه کمتری به این کتاب شده است.
در این مقاله می خواهیم به یکی از مهمترین کتاب های برایان تریسی بنام مدیریت بحران یا «Crunch Time» بپردازیم و برخی از سرفصل های مهم آن را بررسی کنیم؛ البته ناگفته نماند قبلا خلاصه صوتی این کتاب را به صورت رایگان در بخش خلاصه کتاب ها قرار دادیم که میتوانید آنرا هم از اینـجـا دانـلود کنید.
برایان تریسی، بعنوان مدرس موفقیت، از ویژگی منحصر بفردی برخوردار است که آن سادگی و روانی ست. مطالبی که او به ما ارایه می کند، گرچه در عمل دشوار هستند، ولی پیچیدگی ندارند و کاربردی هستند.
با خواندن این مقاله می توانید، کلیات این کتاب را درک کنید و سخنان اصلی و کلیدی برایان تریسی را بشنوید…
در مدیریت بحران من مسئول هستم
مسئولیت پذیری به معنای کامل و جامع آن یعنی اینکه اول از همه به خودمان پاسخگو باشیم.
افراد زیادی هستند که از دید رئیس یا مدیران شان افراد مسئولیت پذیری قلمداد می شوند، زیرا وظایف خود را بدرستی و دقیق انجام میدهند و اگرچه این پسندیده است ولی مسئولیت پذیری در اینجا معنای گسترده تری دارد و به معنای تعهد خودمان نسبت به خودمان است.
آیا به کارهایی که سال پیش در سر داشتیم و قرار بود آنها را اجرایی کنیم عمل کرده ایم ؟
پس جمله ی «من مسئولیت دارم» بیشتر از اینکه به دنیای بیرونی ما مربوط باشد، رابطه ی خودمان با شخصیت مان را مشخص می کند. برای بزرگ شدن و رشد کردن باید اول از همه به خودمان افکارمان و اهداف و ارزش های مان متعهد باشیم.
«هر چیزی قبل از آسان شدن، سخت است.»
این جمله ی بسیار ساده می گوید که برای موفقیت نباید به دنبال کارهای ساده بود، زیرا همه می توانند کارهای ساده را انجام دهند. پس برای ما راه چاره ی دیگری وجود ندارد. باید آنقدر انضباط داشته باشیم تا بتوانیم عادت های قدیمی را کنار گذاشته و عادت های جدید خلق کنیم. (چطور عادت های کهنه را دور بریزید؟ این مقاله را توصیه میکنیم)
تابحال به این فکر کرده اید که «چه عادت هایی را باید در خود ایجاد کنید؟» اگر به این موضوع فکر کنید قطعا به سوال دیگری نیز بر می خورید: «چه عادت هایی را باید کنار بگذارید؟»
«عادت های خوب بسختی ایجاد می شوند ولی زندگی کردن با آنها راحت است، عادت های بد براحتی شکل میگیرند ولی زندگی کردن با انها سخت و دشوار میشود…»
بگذارید به جمله ی اول بازگردیم هر چیزی قبل از ساده شدن، دشوار است. درست است، برای ما بسیار بسیار دشوار است که عادت جدیدی را در خود پرورش دهیم و یا عادتی کهنه را کنار بگذاریم.
شاید این مثال جالب باشد… تا بحال به صحنه های پرتاب موشک ها نگاه کرده اید؟
یک موشک یا شاتل انرژی هنگفتی را صرف خروج از اتمسفر می کند ولی همینکه از اتمسفر خارج می شود، دیگر نیاز به انرژی چندانی ندارد. خلق عادت های جدید و حذف عادت های قدیمی دقیقا اینگونه است. برای هر دو باید بر جاذبه ی پایین کشنده و قدرتمندی غلبه کرد و این کار قطعا بسیار دشوار است.
خوشبختانه این دشواری تا ابد ادامه ندارد و پس از مدتی عادت های جدید شکل می گیرند و اینجاست که مرحله ی آسانی آغاز می شود. پس جرات کنید و مانند موشکی باشید که می خواهد بر جاذبه ی زمین غلبه کند. تصمیم بگیرید و پس از تشخیص عادت هایی که زندگی شما را ملالت بار، معمولی و پیش پا افتاده کرده اند به جنگ آنها بروید، فراموش نکنید که بیشتر انرژی شما در جنگ با این عادت ها و شکل دادان به عادت های جدید باید در همان ابتدای مسیر مصرف شود.
بهتر است این جمله را در دفترچه ی اهدافتان یادداشت کنید:
«هر چیز قبل از آسان شدن، دشوار است.»
اگر به خاطر عادت های بد زندگی شما ملالت بار و خسته کننده شده، توصیه میکنیم مقاله پروژه سوخت جت با عنوان «نهایت استفاده را از زندگی تان ببرید» را حتما بخوانید. نظریه ی مهم دیگری که در مورد خلق عادت های خوب و حذف عادت های بد وجود دارد و باید همیشه در ذهنتان به آن فکر کنید ایده ی قطب نمای عادت ها است.
واضح است که کاربرد قطب نما این است که بدانیم در مسیر درستی حرکت می کنیم یا خیر…
برای داشتن این طرز فکر همواره قطب نمایی را در ذهنتان مجسم کنید که قطب مثبت مهم ترین عادت خوب و قطب منفی آن مهم ترین عادت بد شماست. داشتن این تصویر از آن جهت توصیه می شود که ذهن ما، که فرمانده ی اصلی زندگی ماست، به بهترین شکل با تصاویر ارتباط برقرار می کند.
با داشتن این قطب نما با دو قطب مخالف همواره در مسیر باقی می مانید و اطمینان پیدا می کنید که در مسیرتان همواره از قطب منفی دور و به قطب مثبت نزدیک می شوید.
تفکر صفر – ایده ی تفکر صفر نیز واقعا شگفت انگیز است.
این طرز فکر خلاقانه می گوید بیایید فرض کنیم که به نقطه ی صفر بازگشته ایم یا به عبارتی دکمه ی Restrart یا شروع مجدد را فشار داده ایم و اکنون می توانیم کل زندگی مان را از نو آغاز کنیم. حال فقط یک سوال را باید پاسخ دهید:
آیا کار یا فعالیتی در زندگی فعلی ما وجود دارد
که اگر بنا بود از صفر شروع میکردیم هرگز انجامش نمی دادیم؟
بهتر است به هیچ وجه این سوال را دست کم نگیرید و یکبار دیگر بدان توجه کنید : آیا فعالیتی در زندگی فعلی شما است که اگر بنا بود به گذشته برگردید و از نقطه ی صفر شروع کنید، هرگز انجامش نمی دادید؟
«اینکه در برابر تمام چیزهایی که بدیهی پنداشته ایم، علامت سوالی قرار دهیم همواره و در همه ی عرصه ها به نفع ما خواهد بود.»
برتراند راسل
اگر زمان کافی دارید و در حال مطالعه ی این مطلب هستید کاغذی بردارید و به این شیوه عمل کنید.
لیستی از فعالیت های کنونی تان تهیه کنید، همه ی موارد را ذکر کنید. تمام فعالیت هایی که در حوزه ی کارتان، روابط عاطفی تان و حتی فعالیت های اوقات فراغت انجام می دهید.
حال با ایده ی نقطه ی صفر به آنها نگاه کنید. آیا مواردی وجود دارد که اگر به گذشته باز می گشتید هرگز انجامشان نمی دادید؟
پیشنهاد میشود بدنبال فلسفه ی این سوال نباشید و فقط به این سوال پاسخ دهید، این سوال در مورد علائق شماست و علائق شما خیلی بیشتر از آنچه گمان می کنید بر رضایتمندی موثر است. اگر مواردی را مشخص کردید باید به شما تبریک گفت.
البته این به این معنا نیست که از فردا باید تمام این کارها و فعالیت ها را تعطیل کنید. نمی توانید و نباید همه چیز را به هم بریزید، منفجر کنید و شب بخوابید و از فردا زندگی جدیدی شروع کنید چون هیچ تغییری به سرعت رخ نمی دهد !
این درس بزرگی است که انسانهای معمولی معنایش را بدرستی درک نمی کنند…
آنها تغییر را در بیرون جستجو می کند و گمان می کنند با تغییر شرایط بیرونی رضایتمندی حاصل می شود. حال آنکه پاسخ شما به سوال نقطه ی صفر باید بیشتر به شخصیت شما و تغییراتی که باید در رفتارها، افکار عادات و اولویت هایتان ایجاد کنید باز می گردد… در همین زمینه توصیه میکنیم نگاهی به محصول «تصویرذهنی یک برنده» بیاندازید.
برنامه ریزی موثر و چسپندگی
سرفصل آموزنده ی دیگری که در کتاب نقطه ی کانونی وجود دارد برنامه ریزی موثر است.
آقای تریسی اعتقاد دارد، با هر دقیقه ای که صرف برنامه ریزی می کنید، در زمان اجرایی کردن آن برنامه ها ده دقیقه صرفه جویی می کنید. این جمله تقریبا شبیه جمله ی معروف آبراهام لینکلن است :
«اگر برای قطع کردن درختی شش ساعت وقت داشته باشم
چهارساعت را صرف تیز کردن تبرم خواهم کرد»
پس تا جایی که ممکن است برنامه هایتان را دقیقتر سر و سامان دهید و انها را به اجزای کوچک و قابل اجرا تبدیل کنید. پس از برنامه ریزی دقیق و حساب شده نوبت به اجرایی کردن آنها می رسد. مفهومی که در اینجا تفاوت زیادی را در دستاوردها و کارآیی شما بوجود می آورد چسپندگی نام دارد.
چسپندگی به معنای رها نکردن انجام یک کارتا انجام کامل آن است.
اغلب اوقات ما کاری را آغاز و سپس حواس مان پرت کار دیگری می شود و دوباره به کار قبلی رجوع می کنیم و انرژی زیادی را هدر می دهیم که در مسیر قرار بگیریم و بفهمیم که باید از کجا شروع کنیم و این چرخه ی ناکارآمد همچنان ادامه پیدا می کند.
ولی اگر تا تمام شدن کارهای مهم به سراغ هیچ کار دیگری نرویم و اجازه ندهیم هیچ چیزی حواس مان را پرت کند، به عقیده ی برایان تریسی، «طوفانی از کارآیی و راندمان بالا به سمت مان می آید»
اگر در مشاغلی هستید که کنترل انچنانی بر رنامه های خود ندارید، یعنی برنامه ی کاری شما توسط بالا دستی تان و یا سیاست های سازمانی که درآن کار می کنید مشخص میشود بازهم می توانید از تکنیک چسپندگی بهره ببرید.
برای مثال اگر شغل تان بنحوی است که با کاغذ بازی های زیادی مواجه اید، مثلا باید پرونده ها یا نامه های زیادی را بررسی کنید، بعد از اولویت بندی، تک به تک به سراغ آنها بروید و تا انتهای انجام کارهای لازم به هیچ وجه به نامه ها، پرونده ها و فایل های دیگر فکر نکنید.
همچنین به یاد داشته باشید که نباید میز کارتان مملو از پرونده ها، نامه ها و انواع سندهایی باشد که قرار است چند ساعت بعد، فردا یا در چند روز آینده به آنها رسیدگی کنید زیرا این کار بنوعی حس عقب بودن از کارها را در شما تداعی می کند.
در همین زمینه، نوشته های زیر را هم توصیه میکنیم بخوانید :
«عادت های خوب بسختی ایجاد می شوند ولی زندگی کردن با آنها راحت است، عادت های بد براحتی شکل میگیرند ولی زندگی کردن با انها سخت و دشوار میشود…»
قطعا بعد از هر سختی ، آسانیست
مقاله جالب بود
پیشنهاد میکنم قسمتی رو برای پرینت مقاله بگذارید که کسانیکه اکانت میگیرن بتونن پرینت بگیرن و سر فرصت بتونن مطالعه کنند
قسمت تفکر صفر توی این مقاله واقعا عالی بود ممنون
مقاله ی خیلی خوبی بود لطفا بیشتر درباره ی اقای تریسی مطلب بذارید
خوب بود ممنون
ممنون بابت این مقاله. اطلاعات بسیار خوبی داشت