چطور کارآفرین شویم و واقعا کسبوکارمان را راهاندازی کنیم؟ – قسمت دوم
و توی اقتصاد بد بیشتری سودآوری را از کارآفرینی بدست آوریم...
در قسمت اول شما خواندید که اصلا این کارآفرینی که داریم ازش صحبت میکنیم دقیقا کی هست؟ و چطور میتواند قدم اولش را بردارد؟ و کسب و کار خودش را شروع کند… حالا در این قسمت سوالی که معمولا پرسیده میشود این است :
آقا توی این وضع خراب اقتصادی مگه میشه کاری کرد؟
پاسخ برخلاف انتظار مثبت است… مثبتتر از چیزی که فکر میکنید !
اقتصاد بد، یکی از بهترین شرایط برای رشد کارآفرینان است؛
برای اینکه متوجه شوید چرا اینطور است، بیایید شرایط یک اقتصاد ایدهآل را شبیه سازی کنیم و ببینیم آیا در یک شرایط اقتصادی خوب کارآفرین بیشتر رشد میکند یا شرایط اقتصادی بد؟
خب، فرض میکنیم همه چیز سر جایش است؛
دولت به خوبی تورم را کنترل میکند، واردات و صادرات به درستی انجام میشوند، مردم با نظم مشخصی خرید میکنند، شرکتها درست کار میکنند و به اصطلاح هیچکس ناراضی نیست !
حال کارآفرین میخواهد چه کار کند وقتی هیچکس ناراضی نیست؟
وقتی همه چیز خوب است، همه چیز سر جای خودش است و تمام نیازهای مشتری درحال برآورده شدن است، کارآفرین دقیقا چه نقشی ایفا میکند؟ هیچ !
اصل کاری که کارآفرین انجام میدهد پاسخ به نیاز است؛ نیاز هم تا وقتی که همه چیز ایدهآل و درست است، نارضایتی وجود ندارد و پیش نمیآید.
بیایید حالا عینک شرایط ایدهآل را برداریم و دنیا را به طور دیگری ببینیم؛ شرایطی که هست !
همه مان از کاستی های مدیریتی کشورمان مطلع هستیم؛ هر کشوری کاستیها، تصمیمهای اشتباه مدیریت منابع و بعضا دولتمردان ناکارآمدی دارد و یک امر طبیعی است؛ هیچکس کامل نیست.
یک کارآفرین واقعی، در شرایط سخت، غیرهموار و بههم ریخته بهترین عملکرد را دارد؛ هرچقدر شرایط اقتصادی و اجتماعی بد و غیرقابل پیشبینی باشد، کارآفرینان سریع تر نیازها را تشخیص میدهند و میتوانند آنها را برطرف کنند.
به غیر از تشخیص نیاز، اقتصاد بد مزایای زیر را هم دارد :
- تامین کنندهها به دلیل رکود، انعطاف بیشتری برای همکاری نشان میدهند
- قیمت پیشنهادی همکاری با مجموعه های بزرگتر بهتر است
- افراد با استعداد دیگر در شرکتهای بزرگ کار نمیکنند و تعدیل میشوند و بهترین زمان برای جذب آنهاست
- فضای رقابت ضعیف است و میتوانید سریع وارد بازار شوید
- محدودیت منابع، هشیاری شما را در استفاده از آنها افزایش میدهد و دقت عمل شما بیشتر میشود
» اقتصاد بد یعنی بهشت روی زمین برای کارآفرینان است !
برای اینکه موضوع را بهتر درک کنید، نگاهی به تاریخ و گذشته کارآفرینان بزرگ بیاندازید…
اگر جای دوری نرویم، سویچیرو هوندا که قبلا زندگینامهاش را خواندید در بدترین شرایط اقتصادی موتورسیکلتهای هوندا را تولید کرد و موفق شد.
شرکت سونی در بدترین شرایط اقتصادی متولد شد.
گوگل زمانی وارد بازار شد که حباب دات کام ترکیده بود و مردم شدیدا سهم شرکتهای کامپیوتری را که خریده بودند، میفروختند.
جردن بلفورد، معروف به گرگ وال استریت زمانی توانست ثروت عظیمی بدست آوردن که بازار سهام آمریکا ورشکست شده بود و توانست در این برهه زمانی نیاز به سرمایه گذاری را در مشتریهایش کشف کند و آنها را برای خرید سهامی متفاوت معروف به Penny Stock ترغیب کند.
مثال از رشد کارآفرینان در شرایط اقتصادی بد فراوان است… مهم نیست الان در چه وضعیت اقتصادی هستید، این بهترین زمان برای شماست تا شروع کنید !
» پس حالا شما تصمیم گرفتید کارآفرینی را شروع کنید…
خب توانستید ایدهای کشف کنید برای رفع نیاز مشتری و تصمیم دارید این ایده را اجرایی کنید؛ برای اینکه گامهای درستی بردارید کتابهای مختلف میخوانید و با افراد موفق دیگر همفکری میکنید.
آنچه را که در این حین تحقیق متوجه میشوید این است که
هیچکس به شما و ایدههای زیبایتان اهمیت نمیدهد !
ناراحت نباشید، اما ایده شما فعلا، فقط برای شما جذاب است…
این فقط شما هستید که هنگامی که از ایدهتان تعریف میکنید چشمانتان برق میزند و هیجان در صدایتان موج میزند؛ این شما هستید که عاشق ایدهتان هستید.
دیگران هیچ علاقه و تمایلی به ایده تان نشان نمیدهند و اگر هم نشان بدهند، بیشتر از اشتیاق شما نخواهد بود… میدانید چرا؟ چون آنها چشماندازی که شما میبینید را نمیبینند.
چشم انداز شما دورنمایی از ایده اجرایی شدهتان هست؛ انتقال چشمانداز کاری بود که استیو جابز در آن اسطوره بود. او میتوانست نه تنها ایده، بلکه دورنمای آنرا نیز به مشتری منتقل کند، برای همین هم توانست ایده کامپیوترهای اپل را از یک گاراژ به یک سرمایه گذار بزرگ بفروشد.
برای درک مسئله چشمانداز توصیه میکنم مقاله «جادوی داستان» را بخوانید.
» نباید دلسرد شوید
کاری که شما باید انجام دهید این است که فقط دلسرد نشوید؛
مردم شما را دستکم میگیرند، مسخره میکنند، ایده شما را متوجه نمیشوند یا حتی حاضر نخواهد بود با شما شراکت کنند… این کاملا عادی است. رابرت کیوساکی نویسنده کتاب پدر پولدار، پدر فقیر میگوید :
«یک کارآفرین نباید منتظر باشد هر سه چراغ حرکت، سبز شود !
چون هیچوقت این اتفاق نخواهد افتاد…
اکثر کارآفرینان فقط با یک چراغ سبز حرکت کرده اند
و مابقی بین مسیر سبز شده است.»
و همینطور هم هست…
شما نمیتوانید کل مسیر کارآفرینی را با دقت، مو به مو، پیش بینی و برنامه ریزی کنید.
ماهیت کارآفرینی غیرقابل پیشبینی و عدم قطعیت است؛ این خیلی خوب است که برنامه داشته باشید، اما بدانید که شاید برنامهتان را نتوانید اجرا کنید… و این هیچ اشکالی ندارد.
اگر هنوز با عدم قطعیت دوست نشدید، کارآفرینی برای شما زجرآور خواهد شد؛ برای همین منظور حتما قبل از هرچیزی مقاله «رفیق، عدم قطعیت دوست توئه، ازش نترس !» را بخوانید.
حالا بیایید ببینیم چطور کسب و کارها شروع میشوند.
سه استراتژی مرسوم در راهاندازی کسب و کار وجود دارد که باید بدانید :
» استراتژی گامهای کوچک
این استراتژی زمانی اجرایی میشود که شما ایده، ذوق، انرژی و هیجان دارید اما سرمایه ندارید !
باید بدانید اگر سرمایه زیادی ندارید، باید خیلی محتاط عمل کنید.
خیلی کوچک شروع کنید و تصمیمهایتان را قبل از اتخاذ چندین بار بررسی کنید. برای اینکار شما باید در کنار شرایط فعلی تان بر روی ایده تان زمان صرف کنید.
اگر از شغل کارمندی تان بخواهید استعفا دهید تا بر روی ایدهتان کار کنید ممکن است فشار کاری، بی پولی و فشار خانواده باعث شود دلسرد شوید و به کلی ایده و کار قبلی تان را از دست بدهید.
برای همین منظور در استراتژی نرم، توصیه میشود شغل فعلی تان را داشته باشید، زمانی اضافی بعد از کارتان را صرف کسب و کار کارآفرینانه خودتان کنید.
برای اینکار کتاب بینظیر نوپای ناب را توصیه میکنیم بخوانید و اگر میخواهید بدانید چطور در کنار شغل فعلی، شغل دیگری را باید مدیریت کنید کتاب جادوی کار پاره وقت را بخوانید.
قبلا خلاصه کتاب «نوپای ناب» اینجا منتشر شد؛ که میتوانید دو فصل اول را رایگان دانلود کنید.
» استراتژی شنای اجباری
ریسکپذیرترین استراتژی شروع؛ یا همه، یا هیچ !
این استراتژی مرسوم در بین افراد بلندپرواز و رویایی است؛ کارآفرینان بزرگی مثل بین گیتس، استیو جابز، ریچارد برانسون، احد عظیم زاده و … همگی از این استراتژی استفاده کرده اند (برای خواندن زندگینامه هرکدام بر روی اسمشان کلیک کنید و زندگینامهشان را بخوانید)
آنها برای یادگیری شنا، در رودخانه کم عمق ساعتها تمرین نکرده اند؛ آنها یکدفعهای به وسط دریا پریدهاند و برای اینکه غرق نشوند مجبور شدند شنا کردن را یادبگیرند؛ سریعترین شیوه یادگیری !
میخواهید این استراتژی را در پیش بگیرید؟ چند پیشنیاز لازم دارید :
- اشتیاق سوزانی از اجرای ایده تان داشته باشید
- حاضر باشید فشار کاری زیاد را تحمل کنید
- شخصیت انتقاد پذیری داشته باشید
- بتوانید به خودتان انگیزه بدهید
اگر پیشنیازهای فوق را ندارید، خیلی زود غرق میشوید و از دنیای کارآفرینی بیرون میروید.
بیل گیتس از جمله کارآفرینانی است که شدیدا این استراتژی را توصیه میکند و میگوید تا وقتی که یا همه، یا هیچ نباشید، خیلی جدی بر روی کسب و کارتان وقت نمیگذارید.
» استراتژی شراکتی
شاید شما ایدهای نداشته باشید و بخواهید کارآفرین شوید، برای همین به تیمی ملحق میشوید که میخواهند کارآفرینی کنند.
برای اینکار شما باید مهارتی داشته باشید که در تیم مورد نظر ارزشافرینی کنید؛ چه چیزی میتوانید به آن تیم ارائه کنید تا ایده مورد نظر موفق شود؟
اگر پاسخی برای این سوال دارید حتما به آنها پیشنهاد بدهید.
برای اینکه اعلامیه های همتیمی ها را پیدا کنید، یک سری به استارتاپ ویکند ها بزنید؛ اکوسیستم کارآفرینی دنیای تکنولوژی ایران که چندسالی است با استقبال بینظیری روبرو شده.
خب، بیایید مرور کوتاهی بر قسمت دوم این مقاله داشته باشیم،
شما یادگرفتید :
- کارآفرین کسی است که نیاز مردم را میتواند تشخیص دهد
- ایده کارآفرین، پاسخی به نیاز مشتری است
- اقتصاد بد، بهترین شرایط برای شروع کارآفرینی است
- هیچکس به غیر از شما به ایده فوق العاده تان اهمیت نمیدهد
- چشم اندازتان را باید یادبگیرید بفروشید – اگر بلد نیستید، این مقاله را بخوانید
- استراتژی گامهای کوچک
- استراتژی شنای اجباری
- استراتژی شراکتی
در مقاله بعد میخواهیم به موضوع مهمتری اشاره کنیم :
- روش تشخیص ایدههای سودآورد و پولساز
برای اینکه بیشترین استفاده را از این مقاله داشته باشیم، لطفا به این سوال پاسخ دهید و بیایید در این زمینه به سوالات همدیگر پاسخ دهیم :
به نظر شما
چطور میتوانیم ایده های خوب را شناسایی کنیم؟
فقط در صورتی که پاسخها به 15 کامنت رسید قسمت سوم منتشر میشود
من خیلی دوست دارم یک کارآفرین باشم ولی ایده ندارم از کجا شروع کنم
همیشه هم از خدا میخام با نشونه هاش بهم راهمو نشون بده
یه ایده خلاقانه همیشه برطرف کننده نیاز روز نیست، میتونه متعلق به آینده باشه.nدر بازاریابی نوین مطلبی هست که میگه: اگر دیدی تمام نیازهای روز جامعه داره به اندازه کافی برطرف میشه و یه جورایی اشباع شده اصلا نگران نباش، وقتشه که یه نیاز ایجاد کنیnمثلاً به مردم القا کنی که شما به این چیزی که من میگم در آینده نیاز خواهید داشت و ذهنشون رو با تعریف از کاربردهای کالا یا خدماتتون تشنه کنید. nاگه فیلم گرگ وال استریت رو دیدید اونجا که دی کاپریو از دوستش میخواد یه خودکار رو بهش بفروشه، دوستش بهش میگه اسمت رو روی این دستمال بنویس و اون ميگه من خودکار ندارم بعد خودکار رو نشونش میده میگه بخرش و بنویس! nبه همین راحتی…nمن خودم ایده ای رو دارم اجرا میکنم که در کشور ما نه نیازش هست نه عرفهnاما من دارم بسترسازی میکنم برای آینده چون میدونم و ایمان دارم که حتما روزی یه نیاز حیاتی میشهnممنونم
سلامnایده ای که علاوه بر نیاز روز جامع نیازهای نسل بعد رو برطرف کنه و حداقل تا 10 سال بعد نه تنها خللی در اجرا نداشته باشه. بلکه بازار تشنه تری رو احساس کنه میتونه یه ایده خوب باشهnدر ضمن هر فرد میتونه هزاران ایده داشته باشه و تو 999 تاش شکست بخورهnایده در یک مسیر شکل میگیره و اصلا جرقه ای در کار نیست !nشروع یک مسیر مطلوب و ادامه تو اون و هی بسط دادنش … در نهایت تو این مسیره که ایده ها کم کم معلوم میشن …nگاهی ایده از یک الهام ایجاد نمیشهnدر طی یک کار با علاقه مندیه که ایده ها کم کم شکل میگیره …
ایده خوب ایده ایه که درزمان حال وباتوجه به موقعیت فعلی قابلیت اجرایی شدن داشته باشه .nاحساس مابهمون میگه که درسته .nایده خوب ایده ایه که توانایی اجرایی شدنش روداریم وذهنمون امادست برای نتایجش وتوذهنمون میدونیم که طبیعیه رسیدن به نتیجه
باتوجه به نیاز جامعه و اینکه مردم به چه چیزی احتیاج دارند میتوان ایده خوب را شناخت
من در حوزه بورس کارآفرین هستم ولی واقعا موانع در این راه زیاد است و بعضی افراد فقط تمایل دارند منفی های این بیزنس را ببینند و مانع از موفقیت دیگران شوند
سلام
ایده خوب ب نظر من ایده ای هستش ک بتونه نیاز اقلیت جامعه روبرطرف کنه وحتی باعث ارزش افرینی بشه درکسب و کار یا شخص مورد نظر(مشتری)
سلام.به قول استادی”واقعیت های زندگی به حساب نمیان”یه آدمی یه زمانی که همه فکر میکردن صنعت کشتیرانی توی امریکا ورشکست شده رفت همه کشتی های بیکار رو خرید و با نوع نگاه خودش کلی ثروت آفرینی کرد.مردم یه جورایی مصرف گرا شدن و همه میل به راحتی بیشتر دارن گاهی یه ایده ممکنه نیاز مبرم نباشه ولی به خاطر میل به راحتی بیشتر میشه یه کالا یا خدمت رو به مردم فروخت با جذاب جلوه دادنش “یه واقعیت رو ساخت”همینه خیلیا میگن ایده انقدا هم مهم نیس؛مهم نوع برخورد با اون ایده هستش.اگه بخوام کلی راه پیدا کردن ایده رو بگم”تنها با دقت به جهان اطراف”
این واقعا درسته که شروع کنی بقیه مسیر خودش و نشون می ده …حالا این قانون رو خود خدا انداخته تو نظم جهانی …واقعا خدا روسپاسگزارم بابت این نعمت بزرگ
من فکر می کنم این که مسیر در ادامه خودش و نشون می ده به این خاطر هست که جهان میخواد نشون بده که چه کسی ایمان داره ، چه کسی شجاعت داره یعنی همون لیاقت رو کی داره .برای همینه که همه مسیر همون اول کاملا واضح و مشخص نیست .
ایده هم خیلی فرق نمیکنه .مهم این هدف ما از انجام کار و مسئله مهم دیگه توانایی برقراری ارتباط احساسی با اون ایده و کسب و کار هست چرا که این عامل حس تعلق و عشق و علاقه به اون ایده و کسب و کار می تونه شعله همیشه فروزان برای ادامه دادن باشه.
ارادتمند شما مردمان پرتلاش و شجاع هستم.
در پناه حق همواره عزیز و سربلند باشید
به نظر من بهترین ایده همون ایده ای هستش که وقتی به آن فکر میکنیم بسیار ذوق زده هستیم و صدای درونیمان هم به ما میگوید که این کار را بکن. حتی اگر آن ایده به شکست منجر شود بازهم به نظر من بهترین ایده بوده چون باعث شده چیزهای جدیدی یاد بگیریم و ما را یه قدم به رویاهایمان نزدیک کرده
سلام
ممنون از مقاله خوبتون.چند ماه پیش کتابی خوندم به نام «ای کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم» از تینا سیلیگ. در این کتاب روش های جالبی برای پیدا کردن ایده های خوب گفته شده.ایده ای که از نظر یک نفر بده ممکنه از نظر یکی دیگه خیلی خوب باشه. در واقع چیزی به نام ایده بد نداریم. همون ایده ای که فکر میکنیم بده میتونه با یه کم تغییر بهترین ایده ب
به نظر من ایده خوب لازم نیست که حتما جدید، عجیب، خارق العاده، یا هرچیزی که که نظر مردم رو به خودش جلب کنه باشه
یک ایده میتونه تکرار ایده های گذشته باشه اما روش اجرایش فرق کنه یا اینکه مثلا طوری باشه که حس مردم رو بهتر کنه
اما درکل طبق چیزی که تو مقاله فهمیدم نیاز مردم تو انتخاب ایده نقش داره یا اینکه ایده رو به نیاز مردم تبدیل کنی .
سلام سپاسگزارم بابت مطالب خوبتون. به نظر من بهترین ایده برای هر شخصی ایدهای است که به استعدادها و علایق اون فرد نزدیک باشه چون هر چقدر یک ایده به نظر عالی برسه اما از علایق و استعدادهای افراد فاصله داشته باشد پیشرفت تو اون زمینه خیلی کند میشه و اون اشتیاق سوزانی که لازمه پیشرفت هستش دیگه وجود نخواهد داشت.
سلام بابت مطالب فوق العاده تان من شنا اجباری را می پسندم وخودم شروع به کار کردم ایمان دارم موفق می شوم
تشکر می کنم از تیم خوب سوخت جت ، اینکه ما مهارتی داریم ولی نیاز جامعه چیز دیگه ای هست میتونیم تو اون مهارت چیزای جدیدی اضافه کنیم و کم کم به اون چیزی که جامعه میخواهند برسیم
دوستان فقط و فقط تشخیص نیاز های مردم میتونه به شما در کار آفرینی و پیشرفت کمک کنه .
چون ما از مردم هستیم نیازی که خودمون تو جامعه احساس میکنیم که باید باشه ولی نیست میتونه عالی باشه برای ایده.تشکر از مطالب عالیتون.
با سلام و تشکر از سایت خوبتون و مطالب انگیزشی که میزارین. یک ایده خوب تا زمانی که اجرایی نشه تنها یک آرزو باقی میمونه. پس باید اونها رو روی کاغذ آورد و قدم در راه اجرایی کردنشون برداشت.
]چقدر به این سلسه مقالات شما در شرایط فعلیم نیاز داشتم! دیشب توی تصویرسازی ذهنم خواستم امروز در جهت کارآفرینی که به شدت مشغله ذهنیم شده خبر خوبی بگیرم، گوگل عزیز منو به اینجا رسوند.
عالی بود . من استراتژی شنای اجباری رو اجرا کردم ولی از کارم راضیم خداروشکر
کارآفرینی سختیای خودشو داره ولی لذتش بیشتره
همین که در اختیار خودتی یعنی دنیا دست توس و ازش بهره ببر
آقای بالا سر نداری که دستور بده این کارو کن اون کارو کن و …
سعی کن آقای خودت باشی حتی تو بدترین شرایط
slm,merci az mataleb mofideton, idea be nazar man vaghty rosh kar beshe tabdil be idea khob mishe
من بیشتر از قسمت کار نیمه وقت خوشم اومد. من به کارم علاقه دارم و نمیخام از دستش بدم ولی بیشتر روز وقتم ازاده و دوست دارم ازش استفاده کنم و تو یه زمینه جدید پیشرفت کنم و رشد داشته باشم. مرسی