دونالد ترامپ؛ رهبری منفور با درس های طلایی موفقیت | قسمت دوم
چهره های بزرگ دنیا ویژگی های منفی و مثبت زیادی دارد...
«کاری که ضربالاجل با خیلی از آدمها میکند، واقعاً میتواند حیرتآور و باورنکردنی باشد.»
دونالد ترامپ حالا رئیسجمهور بزرگترین کشور دنیا از نظر اهمیت و پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیک و نظامی و … شده است؛ رئیسجمهور کشوری که آن را بهنوعی(!) بزرگترین امپراطوری تاریخ هم میدانند.
اما قبل از ترامپِ رئیسجمهور و منفود، ما یک ترامپ موفقیتی هم داشتیم که کتابهایی درباره پیشرفت و توسعه فردی مینوشت و آرا و اندیشهها و پیشنهادهایش را در این کتابها، با دیگران به اشتراک میگذاشت. تا قبل از اینکه رئیسجمهور هم شود، کلی آدم موفقی بود؛ هرچند که ضعفهای شخصیتی و اخلاقی خودش را هم داشت.
اما نباید فراموش کرد که به قول دکتر احمد حلت، بنیانگذار مجله موفقیت :
«ریاست جمهوری ترامپ جدا از اینکه چه جور آدمی است،
از این نظر اهمیت دارد که با فرمولهای مرسوم موفقیتی به چنین جایگاهی رسیده
و این، بدان مفهوم است که این فرمولها، جواب میدهند.»
اما چنین آدمی، چطور شده که به چنین موفقیتهایی رسیده و حتی حالا، رئیسجمهور بزرگترین کشور دنیا شده؟
جدا از علمی بودن یا نبودن نظراتش، بهعنوان یک آدم خیلی موفق میشود روی آنها حساب باز کرد. پس این شما و این هم سلسله مطالب دنبالهدار «دونالد ترامپ؛ رهبری منفور با درس های طلایی موفقیت»
در این سری مقالات نمیخواهیم بپردازیم به گذشته و بیوگرافی دونالد ترامپ، چرا که قبلا در «پرونده مرموز دونالد ترامپ؛ نمایش، سیاست و هنر معامله» کامل به آن پرداختیم، در این سری مقالات میخواهیم درس های موفقیت دونالد ترامپ را در طول عرصه های مختلف زندگی را بررسی کنیم.
سلسله مقالههایی که همهشان را باید با هم بخوانید و خواندن یکی، دو تا از آنها، به کارتان نخواهد آمد…
دنیای ما، دنیای عجیبی شده است؛ دنیای سرعتی عجیب و سرعتی بالاتر.
این، همان چیزی است که ترامپ در کتابهایش، تحت عنوان «ریتم جدید زندگی و کار» از آن صحبت میکند. البته از ابتدای تاریخ تا به امروز هم، بسیار شنیدهایم که درباره اهمیت سرعت عمل، بسیار گفتهاند و بسیار نظریهپردازی کردهاند.
سان تزو، بزرگترین استراتژیست دنیای باستان و نویسنده کتاب «هنر جنگ» که مقیم چین بود، معتقد است که «یک عملیات موفق را، حتی بدون قوه ابتکار و چیزهای دیگر میشود به سرانجام و موفقیت رساند، اما بدون سرعت عمل و کار ضربتی، هرگز و هرگز.»
نویسنده یکی از کتابهای بیوگرافی استیو جابز نیز، اشاره میکند که شاید خیلیها فکر کنند علت موفقیت این چهره، به خاطر هوش یا استعداد یا اطرافیان یا پول و درآمد او بوده است. همه اینها اشتباه است. موفقیت او تنها و تنها یک دلیل داشته است:
«حس فوریت او در رسیدن به هدفها و رویاها و طرحهایی که در سر میپروراند.»
بله، یک بار دیگر تکرار میکنیم؛ حس اضطرار یا فوریت، در اجرایی کردن طرحها… چیزی که قبلا یک کلیپ انگیزشی راجع بهش در «حس اضطرار» خواندید.
این، همان قاعدهای است که برایان تریسی هم در کتابهای مدیریت زمانش (خلاصه آنرا اینجا بخوانید)، آن را بسیار دوست داشته و به آن بسیار تأکید دارد و معتقد است که از طریق این راهکار، میتوان کارهای بسیاری را به سرانجام رساند.
در قسمت قبل اگر یادتان مانده باشد، اشاره کردیم که ترامپ بسیار صریح و رک است. حالا اگر این ویژگی را ادامه بدهیم، میرسیم به اینجا که:
ترامپ معتقد است که باید کارتان را سریع و مختصر و سرراست انجام دهید.
ریکاردو بلینو، یک بار قرار بود که قرار ملاقاتی با ترامپ داشته باشد. نتیجه؟ ترامپ به او فقط سه دقیقه وقت داده بود.
فکرش را بکنید، فقط سه دقیقه ! بلینو، البته در این سه دقیقه کارش را بسیار فوقالعاده انجام داده و توانست یک قرارداد خوب با این چهره پولدار و موفق ببندد و بعدش البته دونالد دریکی از کتابهایش اشاره کرد که، «کاری که ضربالاجل با خیلی از آدمها میکند، واقعاً میتواند حیرتآور و باورنکردنی باشد.»
ترامپ معتقد است که کسبوکار، دنیای بیرحمی است و جایی برای کش آمدن و حاشیه رفتن ندارد. قسمت قبلی را که یادتان مانده است؟ او معتقد است که یکی از مزیتهای خودش، همانطور که در قسمت قبلی به آن اشاره شده است، سریع سر اصل قضیه و کار اصلی و قرارداد اصلی رفتن است؛ کاری که خیلیها نمیتوانند انجامش بدهند.
دیگران درحالیکه دنبال جملههای قشنگ میگردند، ترامپ رک و راست، سریع و صریح و مستقیم، کتابهایش را تمام کرده است؛ دیگران درحالیکه دارند سر قضیه اصلی با او حاشیه میروند و مشخص نیست چرا اینقدر دارند خودشان را رنج میدهند، او میتوانسته در این فاصله پرواز کند و در استرالیا به زمین بنشیند و به کارهای دیگرش برسد.
فوریت و احساس فوریت و ضربالاجل یعنی همین.
درواقع ترامپ، ابتدا رازی را که در قسمت قبلی اشاره کردیم، برملا میکند و سپس، گوشزد میکند که باید حرف حسابتان را بدانید تا بتوانید پوست کنده و فیالفور، آن را عملیاتی کنید.
این، قاعده بسیار درستی است؛ به قول لائوتسه، «کلام حقیقت عاری از آراستگی و کلام آراسته، عاری از حقیقت است.»
ترامپ درجایی دیگر از سرگذشت و توصیههای خود، کار و زندگی را شبیه یک ارکستر دانسته و اشاره میکند که ارکستر هر کسی، یک ریتمی دارد؛ و البته ارکستر وی، ریتمی بسیار سریع و بالا دارد و این، دیگران هستند که باید خودشان را با ریتم این چهره، هماهنگ کنند.
در جلسات و شرکتها نیز، همه این را میدانند و عملیاتی میکنند.
و قاعده طلایی این قسمت ما:
دلیل اینکه بعضیها علیرغم کار بسیار، شکست میخورند، مشکلی است که در ریتمشان دارند. آنها در ابتدا، باید به ریتمی که با آن راحت هستند، دست یابند و این ریتم را کشف کنند.
کاری بعدی آن است که خودشان را با این ریتم جدید هماهنگ کنند؛ در آن صورت موفقیت حتمی است.
درواقع میتوان نتیجه این قسمت را، چنین ارزیابی کرد :
حس فوریت و ضربالاجل داشتن، موتورهای شما را راه انداخته و شتاب شما را بالا میبرد و باعث میشود سریع، روی دنده اتومات و ریتم جدید موفقیت قرار بگیرید. وقتیکه در این دنده قرار گرفتید، موفقیت حتمی است.
اینیک قاعده و فرمول عالی است؛ بد نیست امتحانش کنید.
منتظر قسمت سوم باشید…؛ قسمت اول را از اینجا بخوانید.
در همین زمینه، نوشته های زیر را هم توصیه میکنیم بخوانید :
عالی، سپاس از زحماتتون
اصولاً این محمدی ها ، یِ جورایی متفاوتن ……..
عیسی محمدی ، مجید محمدی ، سعید محمدی ، منوچهر محمدی ، عسل و مریمِ محمدی ، و …………….
ممنون . عیسی جانِ محمدی ⚘
این ترامپ هر چقدر تو ریاست جمهوری خوب نباشه عوضش تو مسائل اقتصادی خوبههه
کی گفته تو ریاست جمهوری خوب نیست؟؟؟!!!! اگر خوب نبود ملت آگاه آمریکا انتخابش نمیکردن
الان رییس جمهور های ما خوب بودن که انتخاب شدن؟
از سر ناچاریه
ناچاری
ناچاری
هر دو قسمت این مقاله عالی بود