چگونه با شناخت خودمان، ثروتمند شویم؟ – راهنمای عملی و گام به گام (قسمت آخر)
اگر سری مقالات «چگونه با شناخت خودمان، ثروتمند شویم؟» را دنبال کردید متوجه شدید که در گامهای قبلی، یاد گرفتیم که چگونه خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم و برای خودمان احترام قائل شویم. شاید بپرسید :
خب، حالا که چی؟
من خودم را دوست دارم یا حداقل از قبل بیشتر دوست دارم؛
کجای این به پول ختم میشود؟
دوستان عزیزم، در این سری مقالهها ما هدفمند گام برمیداریم. نقشه اهداف ما به صورت زیر است :
- هدف اول: با خودمان درست رفتار کنیم
- هدف دوم: مسیر مالی خودمان را پیدا کنیم
- هدف سوم: هر روز ثروتمندتر از روز قبلی شویم
نمیدانم الان که در حال مطالعه این مقاله هستید، چند سال دارید؟
خانم هستید یا آقا؟
کار میکنید یا بیکار هستید؟
شاد هستید یا غمگین؟
اما حالا که تغییر خودتان را شروع کردید به شما اطمینان میدهم که زندگیتان تغییر میکند.
شما یک خطشکن هستید !
همینطور که رفتارمان را با خودمان تغییر میدهیم، بعضی از مرزها را میشکنیم؛
مرزهایی که تا قبل از آن، خود را در حد عبور از آنها نمیدیدیم یا حتی جسارت فکر کردن درباره آن را نداشتیم.
مرزهایی مانند : بیشتر از این مقدار درآمد، حق من است، بهتر از این خانه را میخواهم، دوست دارم تنها یک روز در هفته کار کنم و ثروتمند باشم.
برای عدهای که همیشه در حال ناله کردن هستند و از بدی بازار و شرایط اقتصادی، آب شدن یخهای قطب جنوب و انفجار خورشید برایتان میگویند، داشتن این حد از رفاه، نه تنها دست نیافتی است بلکه گناه است!
چون آنها خودشان را بسیار کوچکتر از داشتن این چیزها میبینند و نه تنها خود را دوست ندارند بلکه همیشه در حال ناله و شکایت به جان زمین و آسمان هستند که چرا تقدیر من اینگونه است و نصیب و قسمت چه کارها که با زندگی من نکرد!
در طی 10 سال کار کردن و کارآفرینی، تعریف من در مورد ثروتمند شدن کاملا تغییر کرد. من یک نکته اساسی را فهمیدم. البته قبلا بالای هزار بار آن را شنیده بودم. اما بین فهمیدن و شنیدن، تفاوت زیادی وجود دارد. من فهمیدم که اول باید از درون، ثروتمند شد.
اگر از من بپرسید، مسیر کارآفرینی و ثروتمند شدن، چگونه است؟ میگویم، پلکانی سنگی است که سقفش آسمان است و هوایش خنک و بهاری؛ گاهی نسیم خنک فصل بهار، لرزه به اندامتان میاندازد و گاهی ابرهای سرخوشش، با بارانی ناگهانی، غافلگیرتان میکنند.
زیبا است و پر از شور و شوق.
آیا از ترس لرزیدن یا خیس شدن، نباید در این مسیر قدم گذاشت؟ خوب برای من که اینگونه نبود. من عاشق تازگی و معماهای این مسیرم.
از خیس شدن و لرزیدن هم نمیترسم. چون بهار، همانطور که باران و خنکی دارد، گرما و شیرینی هم دارد، میوههای نوبرانه هم دارد، درختان سرسبز و آواز گنجشک هم دارد.
قدم گذاشتن در مسیر ثروتمند شدن برای من اینگونه بود و هست. من از این دریچه به آن نگاه میکنم. البته دوستانی هم دارم که مسیرشان سنگلاخی است و حتی عدهای در کویر قدم برمیداشتند. اینکه چه مسیری را انتخاب کنید کاملا به نگاه شما بستگی دارد.
سیستم آموزشی، به ما یاد نمیدهد که چگونه صاحب پول شویم. این سیستم ما را برده پول تربیت میکند.
بدون پشتوانه دوست داشتن خودتان و ایمان به تواناییهایتان، با اولین باد بهاری، به طرف پایین پلهها فرار خواهید کرد. غافل از اینکه باد بهار، بسیار زودتر از آنچه فکرش را بکنید، میگذرد. گاهی نیامده میرود!
همینطور که روی خودتان کار میکنید باید برای خودتان دانشگاه بسازید. درس خواندن در مدرسه و دانشگاههای معمولی، از دو جهت بسیار خوب است:
- سواد خواندن، نوشتن و محاسبه کردن را یاد میگیریم.
- میفهمیم که جامعه بزرگتری وجود دارد و شیوه برخورد با رفتارهای مختلف را میآموزیم.
اما حقیقتی که وجود دارد این است که ما با دانشگاه رفتن، هرگز ثروتمند نمیشویم. البته منظور من از ثروتمند شدن این است که در 32 سالگی، دیگر اصلا نیازی نباشد که حتی یک ساعت در هفته کار کنم و در نهایت رفاه و آسایش به کشف اتفاقهای شیرین زندگی بپردازم. اگر منظور شما صرفا داشتن یک خانه اجارهای، ماشین قسطی و نهایتا سالی یک سفر نوروزی به مقصد شمال است، پس حتما روی دانشگاه حساب باز کنید!
سیستم آموزشی، به ما یاد نمیدهد که چگونه صاحب پول شویم. این سیستم ما را برده پول تربیت میکند. مدرسه و دانشگاه، در مغز ما فرو میکند که باید برای هر هزار تومان پول، عرق ریخت. حتما با چنین واژههایی آشنا هستید:
- پول که علف خرس نیست، قناعت کنید!
- در فقر و سختی، انسان بهتری خواهید شد، ثروتمندان، حق مردم فقیر جامعه را خوردهاند.
- اگر شغل نداشته باشی پول نداری و از گرسنگی میمیری!
البته در مدرسههای دخترانه، این موضوع، بیرحمی بیشتری دارد.
شاید بپرسید :
خوب، حالا باید چه کار کرد؟ چاره چیست؟
دوستان عزیزم، چاره این است که در دانشگاه خودتان ثبتنام کنید.
اینکه از کجا شروع به یادگیری کنید، بستگی به اطلاعات الان شما دارد. اما چند مسیر یادگیری کلی وجود دارد:
- یادگیری روش درست برخورد با پول ( یاد بگیرید که چگونه خرج نکنید! چگونه خرج بکنید، درآمد چیست؟ دارایی چیست؟ هزینه چیست؟)
این مقاله را بخوانید: برای پولدار شدن با این مفاهیم اقتصادی تا قبل از 30 سالگی باید آشنا شوید - تحقیق در مورد مدل کسب و کارهای موفق ( از اطرافتان شروع کنید، حتی سبزی فروش موفق محلهتان پر از ایده فروش است!)
میتوانید این دو مقاله را بخوانید: شرکت اپل چطور توانسته در ذهن و روح مردم دنیا نفوذ کند؟ و شرکت گوگل چرا مانند دیگر شرکت های دنیا کار نمیکند (و موفق است) - یادگیری روشهای سرمایهگذاری ( حتی اگر 100 هزار تومان دارید، سرمایهگذاری را شروع کنید. اولین سرمایهگذاری من، شریک شدن در فروشگاه آنلاین یکی از آشناهایم با تنها 100 هزار تومان سرمایه بود.)
این مقاله را بخوانید: اگر میخواهید سرمایهگذاری را شروع کنید بهتر است این اصول اولیه را باید بلد باشید - یادگیری علم بازاریابی ( واقعا شیرین است و انتهایی ندارد.)
این مقاله را بخوانید: بازاریابی پولساز : مشتری قهرمان است
روشهای مختلفی برای یادگیری در این زمینهها وجود دارد. مثلا شروع مطالعه کتابهایی که در مورد تجارت، رفتار با پول، بازاریابی، روشهای سرمایهگذاری و غیره میگویند.
به عنوان نمونه، سری کتابهای رابرت کیوساکی، بازاریابی چریکی جی کنراد لوینسون، الفبای بازاریابی شبکهای، سری کتابهای برایان تریسی، کتاب بازاریابی معنوی اثر جو ویتال و غیره.
با اطمینان میگویم که اگر در این زمینه تشنه باشید، منبعهای اطلاعاتی خودشان به سمت شما میآیند.
برای شروع میتوانید :
- مقاله «میتوانید با خواندن این 5 کتاب سریع تر ثروتمند شوید» مطالعه کنید
- دوره صوتی «ثروتافرینی به شیوه بزرگان» را دانلود و گوش کنید
منابع مختلف را بخوانید، حتی اگر ایدههایشان با یکدیگر متفاوت هستند؛ چون در این بین که نویسندهها برای اثبات حرفشان، دلیل و مثال میآورند، شما میتوانید روشها را تحلیل کرده و بهترین را انتخاب کنید.
لازم نیست نگران هزینه کتابها باشید.
میانگین هزینه یک کتاب چاپی، حدود 35 هزار تومان است. من با این پول حدود 5 کتاب الکترونیکی میخرم. مهم اطلاعات درونش و صرفهجویی در هزینهها است.
روش دیگر، شرکت در دورههای حسابداری، سرمایهگذاری، مدیریت مالی و غیره است. شاید بگویید، چرا حسابداری؟ خودم یک حسابدار استخدام میکنم. در پاسخ باید به شما بگویم: البته، اما دانستن علم حسابداری، حتی در حد مبتدی، سیستمهای ذهنی جدیدی به شما ارائه میدهد. توصیه میکنم مقاومت نکنید و یاد بگیرید.
تمام این کتابها و دورهها، تنها یک چیز را به ما یاد میدهند و آن هم سواد مالی است.
99 درصد کسانی که فقیر هستند، در واقع بیسواد هستند. آنها چیزی درباره سواد مالی نمیدانند. البته کسی هم به آنها چیزی در این زمینه یاد نمیدهد. تنها راه این است که خودشان دست به کار شوند.
برای ثروتمند شدن در سن جوانی، باید سواد مالیتان را بالا و بالاتر ببرید.
برای قوی بودن در این مسیر، باید خودتان را دوست داشته باشید؛
هنگامی که خودتان را دوست دارید، تشنه یافتن مسیرهایی خواهید شد که شما را به آسایش و رفاه برسانند. این دو، مانند دو قطب آهنربا، یکدیگر را به سمت هم جذب میکنند. از همین لحظه، خودتان را بیشتر دوست داشته باشید. در نهایت، کلید همهچیز در عشق است.
سلام
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما خیلی عالی بود ،حسابی استفاده کردم و به حق باید گفت بی نظیر بود .
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم که مقاله رو مطالعه کردید.
بسیار خوشحالم که مقاله برای شما سودمند بوده
پیروز و سرسبز باشید^^
سلام… .متشکرم
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم که مقاله رو مطالعه کردید.
شاد و پیروز و سرسبز باشید^^
درست گفته کلید هر چیزی عشق است
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم که مقاله رو مطالعه کردید.
بله درسته…ما گرد جهان میگردیم اما در نهایت کلید همه چیز در عشقه.
شاد و پیروز و سرسبز باشید^^