چرا سواد و تخصص برای موفقیت و ثروتمند شدن اصلا مهم نیست؟

اما همه میخواهند به اشتباه به شما بگویند مهم هست...

شما از موفقیت و توسعه فردي و پیشرفت، چند واحد می‌دانید؟
بگذارید تعریف خاصی را از «يك واحد اطلاعات» ارائه بدهیم، تا بعدتر برسیم به مباحث بعدازاین؛ شما می‌دانید که برای موفقیت، باید سحرخیز بود، تمرکز کاری داشت، یادگیری پیشه ساخت و نیز، شبکه‌های ارتباطی قوی ساخت و امثالهم…

هر جمله‌ای که، شامل یک نکته و تکنیک باشد را، ما یک واحد اطلاعاتی فرض می‌کنیم؛
مثلاً این‌که

  1. باید صبح‌ها زودتر بیدار شد
  2. باید وقت کمتری را به ناهار اختصاص داد
  3. باید با تمرکز بیشتری کار کرد
  4. هرروز یک مقاله آموزشی یا بخشی از یک کتاب مرتبط خوانده شود
  5. هرروز کارهای انجام شده تحلیل شود
  6. شب قبل از هر روزی،‌ باید برنامه‌ها نوشته شود تا ضمیرناخودآگاه در طول شب که خواب هستیم، بتواند این‌ها را تحلیل کند
  7. و …

حالا منظور از واحد اطلاعات را فهمیدید؟

شما ممکن است صدها یا هزاران و حتی صدها هزار واحد اطلاعاتی از موفقیت و توسعه فردی داشته باشید. متخصص‌ها که اصلاً یکی، دو دهه وقت می‌گذارند تا به این حد از دانش و احاطه بر واحدهای اطلاعاتی از یک حوزه تخصصی و محدود برسند.

اما معروف است که متخصص‌ها، چندان موفق و ثروتمند نیستند.

واقعاً چرا؟

  • استاد دانشگاه ممکن است از یک تعمیرکار خبره، کمتر درآمد داشته باشد و از این بابت هم شاکی باشد،
  • یک پزشک عمومی، ممکن است از یک تایپیست خبره، کمتر درآمد داشته باشد،
  • یک دکترای برق، ممکن است اساساً بیکار باشد و صرفاً برای پر کردن رزومه‌اش، در چند دانشگاه و با ساعتی، هفت هشت ده هزار تومان کار کند!
  • و …

چرا؟

مقاله را دنبال کنید؛ پاسخ‌های در خوری خواهید یافت.

***

» چرا با اینکه بسیار می‌دانید اما کار به جایی نمی‌برید؟

درباره ارزش آگاهی و اطلاعات و سواد و تخصص، البته گاه خیلی مبالغه می‌شود. البته در این‌که اطلاعات و سواد و تخصص بسیار مهم‌اند و در توسعه فردی و موفقیت نقش بزرگی دارند، جای شکی نیست، هست؟

ولی مسئله اصلی، در نکته‌ای است که غالباً نادیده گرفته می‌شود.

متخصصان، غالباً زمان بسیاری را صرف تخصص‌شان می‌کنند، اما آن‌طور که باید احترام و ثروت و امنیت مالی و اقتصادی و … به دست نمی‌آورند. چون زمان زیادی هم صرف این کار کرده‌اند و نتیجه به‌دست‌آمده در حد و اندازه این زمان صرف شده نمی‌باشد، درنتیجه بسیار ناراضی‌اند.

اما چرا متخصص‌ها، به جز عده معدودشان، از شرایط اقتصادی و موفقیتی مناسبی برخوردار نیستند؟

با شما راز بزرگی را در میان خواهیم گذاشت؛ رازی که اگر عمیقاً کشف شود، می‌تواند زحمت شما را کمتر و نتایج به‌دست‌آمده شما را،‌ بسیار بسیار بیشتر کند.

 

دریکی از گزارهای موفقیتی آمده است که:

مهم برنامه‌ریزی نیست؛ مهم پایبندی و تعهد به این برنامه است.

همه راز ما، همین است و بقیه پاراگراف‌ها و جمله‌ها، تفسیر همین راز مهم خواهد بود.
همه ما برنامه‌ریزهای بسیار موفق و فوق‌العاده‌ای هستیم؛
همه ما ایده‌های بکر فراوانی داریم که معتقدیم اگر اجرایی بشوند، دنیا را تکان خواهند داد؛
همه ما هدف‌های بسیار زیادی در دفترچه‌ها و ذهن‌هایمان ثبت و ضبط می‌کنیم؛

اما پس چرا وضع ما چنین است و رضایت‌بخش نیست؟
چون به رازی که به آن شاره کرده‌ایم، پایبند نبوده و نیستیم؛

  • ما فقط جرئت برنامه‌ریزی را داریم؛ جرئت پایبندی به این برنامه‌ریزی را در خود پرورش نداده‌ایم؛
  • ما فقط جرئت طراحی ایده‌های بکر را به خودمان داده‌ایم؛ اکیداً جرئت اجرایی کردن حتی ضعیف‌ترین این ایده‌ها را در خودمان رشد نداده‌ایم؛
  • ما فقط جرئت رؤیاپردازی و پرورش ذهنی هدف‌ها را در خودمان ایجاد کرده‌ایم؛ نه جرئت عملیاتی ساختن این ایده‌های ناب را؛
  • و …

 

راز بزرگ ما چنین است:

مهم، آن‌قدری که درباره موفقیت و توسعه فردی می‌دانی نیست؛ مهم پایبندی به این دانسته‌هاست؛

نتیجه این راز بزرگ نیز چنین است:

کسی که دانسته‌های نسبتاً کمی دارد ولی به این دانسته‌های کم خود پایبند است و آن‌ها را اجرایی می‌کند، بسیار موفق‌تر از کسی است که دانسته‌های فوق‌العاده بیشتری دارد ولی پایبندی بسیار ضعیف‌تری به آن‌ها دارد.

» نسبت تقوای موفقیتی شما چقدر است؟

بگذارید بحث را کمی از مجرای معرفت‌شناسی دینی بررسی کنیم؛ در ادبیات دینی ما، این توصیه بسیار وارد شده است که، نکند که به دیگران توصیه‌هایی دینی داشته باشید و دیگران به‌واسطه عمل به این توصیه‌های دینی‌تان، وارد بهشت شوند و شما به‌واسطه عدم رعایت این توصیه‌ها، وارد دوزخ شوید.

در واقع تقوا، بزرگ‌ترین مزیت نسبی یک دین‌دار نسبت به انسان‌های دیگر است و تقوا، یعنی پایبندی به آن‌چه که از دین می‌دانید.

آیت‌الله‌العظمی بهجت، از مراجع بزرگ کشورمان، در این زمینه تأکید بسیار داشتند که:

شما به آنچه می‌دانید عمل کنید، آنچه نمی‌دانید بر شما روشن خواهد شد.

 

شاید به پشتوانه این بحث دینی،‌ بتوانيم این بحث موفقیتی را هم مطرح کنیم که مهم‌ترین اصل موفقیت، تقوای موفقیتی داشتن است؛ یعنی عمل و عادت به عمل کردن به آنچه از موفقیت می‌دانیم؛

این‌چنین است که یک فرد با تقوای پایین موفقیتی، برتری می‌یابد بر یک فرد بدون تقوا، ولی با اطلاعات بالای موفقیتی.

به قول یک وکیل موفق:

قانون ضعیفی که درست و خوب اجرا شود، بهتر است از قانون قوی و خوبی که بد اجرا شود.

همه راز ما، همین است و دیگر هیچ.

درواقع نتیجه دیگر این راز، چنین می‌تواند باشد که: نسبت تقوای موفقیتی شما چقدر است؟

فرمول این نسبت چنین است:

درصد پایبندی به واحدهای اطلاعاتی‌ای که می‌دانیم به نسبت کل واحدهای اطلاعاتی‌ای که می‌دانیم. این درصد، البته در افراد مختلف، متفاوت است.

متأسفانه بیشتر متخصصان و باسوادهای ما، از شکاف بزرگ عددی در این نسبت ریاضی رنج می‌برند؛ یعنی درصد عمل آن‌ها به واحدهای اطلاعاتی موفقیتی که در اختیار دارند، به نسبت کل این واحدهای اطلاعاتی‌ای که می‌دانند، بسیار بسیار ناچیز است؛ درحالی‌که یک فرد عادی، واحدهای اطلاعاتی موفقیتی کمی بلد است، اما به همان‌ها پایبند است.

 

» راز را ساده‌تر مطرح می‌کنیم

مهم این نیست که چقدر می‌دانید؛ مهم این است که به دانسته‌ای خود، چقدر عمل می‌کنید!

جیم ران، سخن معروفی دارد که می‌گوید:

موفقیت دنبال کردنی نیست؛ جذب کردنی است و شما، همان‌قدر که بهتر می‌شوید، موفقیت بیشتری به دست می‌آورید و بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری،‌ سرمایه‌گذاری روی بهتر شدن خودتان است و دیگر هیچ.

 

متخصص‌ها و باسوادها، بیشتر دنبال کتاب‌های بیشتر و دوره‌های بیشتر و دانستنی‌های بیشتر هستند؛ این‌ها البته در موقعیت و جغرافیای خودشان خوب هستند؛

اما مهم‌تر از این‌ها، آن است که باید بیشتر دنبال عمل‌های بیشتر به دانسته‌های فعلی‌تان باشید.

درواقع متخصص‌ها و باسوادهای ما، به این دلیل موفق نمی‌شوند که،

  • میزان دانسته‌های آن‌ها در حوزه موفقیت، بسیار بیشتر از میزان عمل‌کرده‌های آن‌هاست،
  • چون زیاد می‌دانند، نسبت به کسانی که زیاد عمل می‌کنند، یک حس غروری پیدا می‌کنند،
  • چون حس غرور پیدا می‌کنند، دنبال تحلیل علل موفقیت این کسانی که زیاد عمل می‌کنند، نمی‌روند،
  • در نتیجه هیچ‌وقت دنبال نکته‌های جدیدتر نمی‌روند و همه‌اش در همان مسیرهای قبلی راه می‌روند،
  • و این پروسه معیوب تکرار می‌شود و دوباره به همان نتیجه بند اول می‌رسند.

 

کمپنتون، جمله جالبی دارد که:

علم انسان فقط به‌اندازه کتاب‌های اوست.

درواقع این جمله عالی را، بهتر است این‌گونه تکمیل کنیم که:

موفقیت انسان، به‌اندازه علم واقعی اوست و علم واقعی او، به‌اندازه تجربه‌های او و تجربه‌های او، به‌اندازه میزان واحدهای اطلاعاتی که عمل می‌کند؛ نه واحدهاي اطلاعاتي‌ صرفاً می‌داند…

 

» در نتیجه

جادوي موفقيت در تعهد است؛ در بيشترين حضور خستگي‌ناپذير در يك رويداد؛ كه مي‌تواند هر چيزي باشد؛

در اين صورت حتي اگر دانسته‌هاي شما كم باشد، به واسطه تجربه‌هاي به دست آمده، مي‌توانيد به موفقيت‌ها و تكنيك‌هاي بهتري هم دست يابيد.


در همین زمینه مقاله‌های زیر را هم حتما بخوانید:

6 نفر دیدگاه شان را با ما در میان گذاشتید، نفر بعدی شما هستید :
  1. کاربر سوخت جت ری می‌گوید

    بسیار عالی بود

  2. کاربر سوخت جت amin می‌گوید

    واقعا عالی بود
    من یک دانش آموز 18 ساله هستم
    من هر وقت مقالات شما رو میخونم واقعا یه پختگی تو مطالب شما پیدا میکنم پختگی که از تجربه به دست آمده و این مطالب از ته دل بوده
    واقعا آقای عیسی محمدی شما نقش بزرگی در راهنمایی من در این سن وسال داشتید و از همه معلم های کل این سال های تحصیلی بیشتر به من آموختید
    موفق باشید

    1. کاربر سوخت جت دی می‌گوید

      چه تعريف هايي خوبي؛ تا دو زمستان ديگر گرم خواهم بود. تشكر از لطف همه شما دوستان. من فقط وظيفه‌ام را انجام مي‌دهم كه نوشتن است؛ اميدوارم لايق اين تعريف‌هاي شما باشم.

  3. کاربر سوخت جت ری می‌گوید

    سلام به نظر منم پایبندی به اهداف خیلی مهم و حیاطیه و اگر این اهرم کنار اهرم برنامه ریزی شفاف باشد بیشتر و بهتر نتیجه میگیریم

  4. کاربر سوخت جت aoul می‌گوید

    واقعا عالي بود،مشكل من هم دقيقا همينه،اطلاعات زياد و عمل كم!

  5. کاربر سوخت جت نه می‌گوید

    عالی بود متشکر

نظرتان را ارسال کنید

دیدگاه تان را با ما در میان بگذارید...

ما به دیدگاه شما احتیاج داریم؛ پس بیایید دیدگاه و نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع موفق از افکار برنده با همدیگر بسازیم.

**‌به ازای هر یک دیدگاه سازنده، یک روز اشتراک رایگان پروژه سوخت جت دریافت کنید**