رهبری به سبک سنتی و رهبری به سبک مدرن
رهبری از جمله مباحثی است که همیشه مورد توجه مدیران، کارآفرینان و افرادی که میخواستند گروهی را برای رسیدن به هدفی مدیریت کنند، مهم بوده…
در واقع، رهبری، از دوران انسان های نخستین هم وجود داشته؛ زمانی که پدر خانواده باید از خانواده اش حمایت میکرد و یا رئیس قبیله باید منافع قبیله اش را تامین میکرد.
اصل مطلب رهبری، ثابت باقی مانده ! انسان های غارنشین باید نیروهای جوان را برای شکار آماده میکردند و آنها را تشویق میکردند تا شکار بیشتری برای خانواده بزرگتر فراهم کنند.
در دنیای امروزی نیز ما به عنوان رهبر به زیردستان مان باید کمک کنیم تا بتوانند با عملکردی بهتر اهداف شرکت و مجموعه را محقق کنند.
اکثر افرادی که در دنیای امروز مدیر هستند و نقش رهبر را برای گروهی بازی میکنند، معمولا از شیوه های رهبری سنتی استفاده میکنند. شیوه رهبری افراد غارنشین… یا شیوه آنالوگ !
رهبران قدرتمند امروزی تر، دیگر از سبک رهبری آنالوگ استفاده نمیکنند، آنها دیجیتال شده اند.
رهبران سنتی، قدیمی فکر میکنند، خطی اند و پروژه های بزرگ را فقط میبینند. درحالی که رهبران دیجیتال سریع اند، زیاد ورجه وورجه میکنند و همیشه به فکر بهینه کردن مصرف منابع شان هستند.
در ادامه شما میتوانید تشخیص بدهید آیا سبک رهبری شما مدرن است یا سنتی :
نشانه شماره یک | رویارویی با شکست
رهبران سنتی، شکست را یک انتخاب نمیدانند. در واقع شما وظیفه ای دارید که باید انجامش دهید و آنرا با موفقیت به پایان برسانید. شکست معنایی ندارد؛ شما باید آن کار را انجام دهید.
اما رهبران مدرن، شکست را با دیدی متفاوت میبینند. برای رهبران مدرن، شکست قابل قبول است، در واقع بیشتر مشوق آنهاست. رهبران مدرن از هر شکست، پلی برای موفقیت های بعدی می سازند.
نشانه شماره دو | ساختار سازمانی
رهبران سنتی، با افرادی قدیمی معمولا در یک سازمان با ساختار هرمی فعالیت میکنند. یعنی یک نفر یا گروهی بالاتر از همه به ترتیب با زیردستان و زیردستان و … در تماس است. در چنین هرمی، قدرت اصلی متعلق با راس هرم است و به ترتیب قدرت بین زیردست ها پخش میشود تا کمترین قدرت به کارمندها میرسد.
در دنیای مدرن، رهبران به اندازه تقریبا یکسانی قدرت در بین زیردستانشان پخش میکنند. در واقع تصمیم ها از تیم های کوچکتر گرفته میشود و به سطح بالایی و رهبران میرسد. ایده ها از هر سمت و سویی می آیند و سازمان خیلی انعطاف پذیرتر است.
نشانه شماره سه | مدیریت کارهای
اگر شما هم نیروهای با استعداد استخدام میکنید، آنها را مجبور میکنید بنشینند و تولیدات خلاقانه کنند و دوباره این روند را تکرار کنند… سبک رهری شما سنتی است. در واقع، اهداف کارمندان برای رهبران سنتی مهم نیست، اهداف شرکت مهم است.
برای رهبران مدرن اینطور نیست. در واقع رهبران مدرن فشاری بر استعداد وارد نمیکنند، آنها فقط استعداد را سمت و سو میدهند و افراد خودشان آنرا شکوفا میکنند. رهبران مدرن، کارمندان را شکوفا میکنند تا محل کار را ترک کنند و در این مسیر شکوفایی تیم نیز شکوفا میشود.
بسیاری از شرکت های برتر دنیا، کارمندان با استعدادشان پس از شکوفایی (حتی شرکت) آنجا را ترک کردند و جالب اینجاست همواره این شرکت ها درحال شکوفایی و پیشرفت هستند.
رهبران مدرن این روند را یک روند منفی نمیدانند. در واقع آنها باور دارند که شکوفایی کارمندان شان باعث شکوفایی شرکت میشود. اگر شما کارمندانی استخدام نکنید تا رشد و پیشرفت کنند، پس چه افرادی استخدام میکنید؟
نشانه شماره چهار | تولیدات محصول
اولین مانع رهبری، عدم شنوایی است. رهبران سنتی کالایی تولید میکنند، آنرا به بازار در برابر دیدگان مشتری می فرستند و اگر کالا فروش نرفت، آن کالا عمرش تمام شده… و کالای بعدی را تولید میکنند.
اما رهبران مدرن، برعکس عمل میکنند. آنها ابتدا نزد مشتری میروند، از آنها یک عالمه پرسش می پرسند تا نیاز اصلی آنها را بفهمند و بعد کالا را تولید میکنند و به بازار عرضه میکنند تا مشتری با اشتیاق آن محصول را که نیاز زندگی اش را رفع میکند را بخرد.
استیو جابز به زیبایی هرچه تمام تر این کار را با مهندسانش انجام میداد. او هرگز از مهندسانش نمی پرسید و اجازه نمیداد که بگویند چه کارهایی میتوانند انجام دهند، چیزی که مهم بود، نیاز مشتری بود.
در واقع، استیو جابز از مشتری می پرسید چه کاری میخواهید انجام شود؟ و سپس به مهندسانش میگفت آن کار را برای مشتری انجام دهند. در مورد شیوه جدید تولیدات محصول، توصیه میکنیم کتاب نوپای ناب را بخوانید.
نشانه شماره پنج | کجای چهارچوب قرار دارید
رهبران سنتی در درون مجموعه کار میکنند، ایده ها را از بالاترین سطح ساختار هرمی سازمان به پایین منتقل میکنند و همیشه به دنبال با تجربه ترین افراد برای نظر پرسیدن هستند.
رهبران مدرن هیچ مرزی را نمی شناسند. آنها یادگرفته اند خارج از چهارچوب فکر کنند. آنها به نظر با تجربه ترین کارمندشان احترام میگذارند اما از بی تجربه ترین کارمندان هم سوال می پرسند. رهبران مدرن به سازمان و کارمندان نگاه نمیکنند و بپرسند «خب، چه کارهایی میتونید انجام بدید؟» آنها فقط میبینند که چه کارهایی بـــاید انجام شود که مشتری میخواهد (مهم نیست چقدر غیرممکن به نظر برسد) و آن کار را به تیم شان بسپارند تا انجامش دهند.
سخن آخر؛
عمر رهبری سنتی به پایان رسیده، اگر به شیوه سنتی بخواهید رهبری کنید هر روز مشکلات زیادی در محل کارتان خواهید داشت و اهداف تان از شما دورتر میشوند. اگر میخواهید رشد و پیشرفت داشته باشید، باید خیلی سریع شیوه مدرن را برای رهبری تان انتخاب کنید.
در همین زمینه، مطالب زیر را هم حتما بخوانید :
- با «دایره طلایی» میتوانید به رهبری بزرگ تبدیل شوید و مردم شما را دنبال کنند
- چرا همیشه حق با مشتری نیست؟
خب، شما کدام سبک رهبری بودید؟ برای ما زیر همین پست بنویسید…
من تا به اینجا نیمه سنتی و نیمه مدرن بودم :دی
با خوندن این مقاله پی به خیلی چیزها بردم
من طراح سایتم و تا الان سایتهایی بصورت پکیج آماده میکردم و داخل جامعه به دنبال خریدار بودم و بازاریابی میکردم
اما نکته شماره 3 رو هنوز نتونستن هضم کنم
یعنی چطوری میشه که ما بهترین کارمندانمون بعد از کلی سرمایه گذاری و آموزش به سادگی رها کنیم
درسته که نمیشه نیرویی رو بصورت پتانسیل در مجموعه نگه داشت چون که بعد از مدتی که این نیرو به نقطه اشباع برسه کل نیروی پتانسیل شده رها میشه و باعث تخریب چشمگیری میشه
اما باید براش برنامه ای داشت که از قبل این نیروها رو شناسایی کنیم و یک انتخاب جایگزین داشته باشیم تا هنگام خروج این نیرو با چه کنم چه کنم روبرو نشیم درسته استاد؟
ممنون میشم در این مورد یکم بیشتر توضیح دهید
باتشکر