چرا باید یک شغل ناراحت داشته باشید؟

انتخاب یک شغل خوب

چرا باید یک شغل ناراحت داشته باشید؟

 

همه مان دنبال مشاغلی هستیم که در آن احساس راحتی داشته باشیم… اما واقعا چقدر یک شغل راحت، به نفع ماست؟

حتما شما هم در زندگی افرادِ مضطربِ موفقی را می شناسید؛
این افراد آنهایی هستند که در هر کاری موفق هستند اما زمانی که با آنها کار میکنید و یا در کنار آنها مشغولید، احساس میکنید اضطراب ناشی از ترس آنها از کاری که میکنند به شما هم سرایت میکند.

این افراد مدام مضطربند که نکند کاری که میخواهند ،درست انجام نشود. نکند شکست بخورند، نکند آنچه را که میخواستند را نتوانند بدست آورند و …

اما چطور همچین چیزی ممکن است؟ مضطرب از نتیجه بد در کنار نتیجه خوب !

نتیجه کارهای آنها در درازمدت چطور است؟ تقریبا عالی… همه مان این را میدانیم؛ اما نمیتوانیم اضطراب آنها را درک کنیم، جریان از چه قرار است؟

تصور کنید همچین شغلی دارید : هر روز صبح مثل روزهای قبل از خواب بیدار میشوید، سر ساعت صبحانه میخورید، سر ساعت به محل کارتان میرسید، دقیقا کارهایی را به ترتیب انجام میدهید که چندسال است انجام میدهید، دقیقا میدانید درآمد و یا حقوق شما چقدر است و در نهایت آرامش و بدور از هیچگونه اضطراب از نتیجه کارهایتان (شما سالیان سال است آن کارها را به شکلی مشخص انجام میدهید) همیشه درآمد مشخص تان را هم دارید.

اگر مشغول همچین کاری شوید، بدون شک یک شغل با امنیت شغلی بالا همراه با درآمد و رویدادهای قابل پیش بینی خواهید داشت…

هرم مزلو را ببینید

انتخاب یک شغل خوب

اما شاید یادتان رفته که هرچقدر به مدت طولانی تری در یک وضعیت باقی بمانید، به همان میزان آگاهی شما از محیط اطرافتان کمتر خواهد شد، به هر میزان اعتماد به نفس شما کمتر نیاز به فعالیت داشته باشد (در شرایط ریسک کردن و عدم اطلاع از نتیجه فعالیتی) به همان میزان عزت نفس شما کاهش پیدا خواهد کرد…

اصلا شاید فراموش کنید چرا مشغول این کار شدید…

کوچک ترین چیزها هم کم کم باعث اذیت شدن تان میشوند. به مرور زمان از تغییرات و ریسک کردن ترس بیشتری خواهید داشت و بدتر از همه یادتان میرود که بهترین خود واقعی تان را که داشتید، کی بود !؟

این دقیقا داستان زندگی اکثر ما است… میلِ به یک کار بی دردسر باعث میشود عادات بدی در ما بوجود بیاید که شکست و تغییر آنها به مرور زمان سخت تر از قبل میشود.

اما آنطر ماجرا یک دنیای کاملا متفاوتی وجود دارد.

اگر در کارتان ناراحت باشید  و هیچوقت احساس امنیت کامل نکنید، به معنی این است که هر روز در حال پیمودن افق های دورتری هستید. این یعنی شما در امروز در جایی قرار دارید که دیروز نبودید.

شاید مهارت های جدیدی را بدست می آورید که تا دیروز بلد نبودید.
شاید احساس میکنید برای ماندن در این رقابت به حد کافی خوب نیستید، پس بیشتر تلاش میکنید.
شاید مهارت ها و قابلیت هایتان را به طریق کاملا متفاوتی دارید استفاده میکنید، مانند حل مسائلی به روش خودتان زیرا روش عرف و ثابت دیگران جواب نمیدهد.
و شاید اصلا شما در مرکز توجهی قرار دارید که دیگران به تک تک رفتارهای شما اهمیت میدهند.

مشکل اینجاست که ناراحتی همیشه همراه با ترس، شک و تردید و ندایی که همیشه به ما میگوید “نرو سراغش… معلوم نیست بتونی یا نه… ولش کن”

اما مهم نیست؛
راه حل مسئله اینجاست :
افکاری که به شما میگویند ناراحت بودن و قرار گرفتن در شرایطی که معلوم نیست چه اتفاقی قرار است بیافتند را متوقف کنید ! این افکار برای شما مفید نیستند… آنها را دور بیاندازید. فقط به چیزهایی فکر کنید که اشتیاق شما را برای انجام آن کارها مشتعل میکند.

منطقه امن یا شرایط راحت با امنیت خاطر بالا فقط و فقط در ترجمه تحت اللفظی اش امن و راحت است ! در صورتی که ماندن در این منطقه و شرایط به مراتب نتایج خطرناک تر و مخرب تری برای شما در پی خواهد داشت.

در همین زمینه، مطالب زیر را حتما بخوانید :

نظرتان را ارسال کنید

دیدگاه تان را با ما در میان بگذارید...

ما به دیدگاه شما احتیاج داریم؛ پس بیایید دیدگاه و نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع موفق از افکار برنده با همدیگر بسازیم.

**‌به ازای هر یک دیدگاه سازنده، یک روز اشتراک رایگان پروژه سوخت جت دریافت کنید**