شخصیت شناسی به زبان ساده؛ متفکر هستید یا احساسی؟ (قسمت سوم)
در قسمت اول شما فهمدید درونگرا هستید یا برونگرا، در قسمت دوم شما یادگرفتید دیدتان نسبت به دنیا حسی است یا شهودی؟
این قسمت میخواهیم بپردازیم به سومین فاکتور مهم شناخت شخصیت، یعنی متفکر یا احساسی بودن؛ برای اینکه کمی ذهن تان آماده این قسمت شود، از خودتان بپرسید معمولا چطور درباره موضوعی تصمیم گیری میکنید؟
یکی از بهترین روش ها برای شناخت خود و دیگران این است که تیپ شخصیتی خود را پیدا کنیم.
یکی از مشهورترین آزمون هایی که برای شناختن تیپ شخصیتی شما وجود دارد آزمون مایر-بریگز نام دارد که انسان ها را به 16 تیپ شخصیتی دسته بندی می کند.
برای اینکه بدانیم در چه تیپی قرار داریم ابتدا باید 4 بعد اساسی از شخصیت مان را تشخیص دهیم.
اگر میخواهید میتوانید در عرض 5 دقیقه این آزمون را به صورت دیداری از ایـن ایـنـجا انجام دهید و برگردید و ادامه این مقاله را بخوانید؛ میخواهیم بررسی کنیم ویژگی های شخصیتی شما کدامند و چطور آنها را مدیریت کنید…
همانگونه که می دانید، حسی یا شهودی بودن (مولفه های بعد دوم از تیپ شخصیتی) معرف روش های مختلف افراد برای جذب و درک اطلاعات است، در صورتی که متفکر یا احساسی (مولفه های بعد سوم در شخصیت شناسی مایر-بریگز) معرف روش های بسیار متفاوت افراد برای تصمیم گیری یا رسیدن به نتیجه است.
بی تردید همه ی ما این توانایی راداریم که بر پایه ی عقل و منطق یا بر اساس احساسات و ارزش های خود تصمیم گیری کنیم و هر چند هیچکس متفکر و یا احساسی مطلق نیست، هر کدام از ما بطور ذاتی و وراثتی یکی از این دو ویژگی را به دیگری ترجیح می دهیم.
نکته ی دیگری که در مورد واژه های کلیدی بعد سوم از شخصیت شناسی وجود دارد این است که منظور مان از یک فرد متفکر این نیست که این فرد فاقد احساسات است و یا فردی که او را احساسی می دانیم فاقد قوه ی تفکر و تعمق است.
در واقع، واژه های متفکر و احساسی در اینجا معرف دو فرآیند عقلی در تصمیم گیری هستند. این افراد از آن جهت متفاوت اند که از معیارهای بسیار متفاوتی برای گرفتن تصمیمات خود استفاده می کنند.
به سوال زیر بدقت پاسخ دهید:
- آیا تصمیمات خود را بیشتر به شکلی عینی می گیرید و شواهد موجود موافق و مخالف آن را سبک و سنگین می کنید؟
- بر اساس احساسی که نسبت به موضوع دارید و تاثیری که تصمیم تان بر شما و دیگران می گذارد به تصمیم گیری می پردازید؟
خب، حالا با خواندن و آشنا شدن هرکدام از این ویژگی ها پی خواهید برد شما متفکرید؟ یا یک فرد احساسی؟
تیپ شخصیتی متفکرها
برای متفکرها حرف اول و آخر را منطق می زند.
آنها در زمان تصمیم گیری یک قدم به عقب می روند و موضوع را به شکلی منطقی و غیرشخصی تحلیل می کنند و از خودشان می پرسند «آیا این تصمیم توجیه منطقی دارد؟»
به تعبیری انسان های متفکر در زمان تصمیم گیری بیشتر تمرکزشان را بر واقعیت های عینی قرار می دهند. ویژگی عینیت بخشی به امور متفکرها را قادر می سازد که در برخی امور که تاثیرات بلندمدت و ماندگاری را بر جای می گذارد بهتر از احساسی ها عمل کنند.
متفکرها همچنین بیشترین لذت را در زمان های کسب می کنند که از نعمت طبیعی و خدادادی خود، توانایی تحلیل منطقی، استفاده کنند. اگر به حوزه های کاری دقت کنیم، کسب و کارهایی مانند تجارت و خصوصا مدیریت متفکران زیادی را به خود جلب می کند.
این موضوع از این نظر مهم است که متفکرها در زمان گرفتن تصمیمات سخت و دشوار، تصمیماتی که در وهله ی اول مبتنی بر صلاح شرکت و سود و زیان نهایی آن است (حتی زمانیکه آن تصمیم احتمالا تاثیراتی منفی را بر کارکنان برجای می گذارد) احساس راحتی بیشتری می کنند و قادرند که با شفافیت و اعتقاد راسخ تری بر تصمیمات خود بایستند.
جنبه ی دیگری که در شناخت متفکرها می تواند بسیار سودمند باشد این است که آنها اغلب جذب مشاغلی می شوند که در وهله ی نخست با کالا سر و کار دارد و نه خدمات…
نه اینکه آنها دوست ندارند یا نمی توانند با مردم کار کنند، بلکه شغل هایی که در آنها مجبور باشند دائما به احساسات دیگران توجه کنند، آنها را پیش بینی کنند و واکنش نشان دهند متفکرها را به چالش می کشد.
از اینرو بیشتر متفکرها حداکثر رضایت شغلی را در مشاغلی به دست می آورند که در آنها حداقل توجه و مراقبت از کارمندان و کارگران وجود دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای برجسته ی متفکرها قضاوت منصفانه ی آنهاست. آنهاعلاقه ی زیادی به اصل وجود یک استاندارد یا قاعده دارند که عادلانه و منصفانه در مورد همه ی افراد به کار رود.
این سوال نیز می تواند راهنمای خوبی برای شناخت متفکرها از احساسی ها باشد؛ کدامیک خصیصه ی بهتری است :
- محکم و قاطع بودن؟
- نرم و مهربان بودن؟
هر چند هر دو صفت قاطعیت و مهربانی از نقاط قوت هر شخصیت سالم و توانمندی هستند و همه ی ما باید گاهی محکم و ثابت قدم باشیم و گاهی نرمخو و مهربان ولی متفکرها معمولا بیشتر به صفت قاطعیت و محکم بودن مشهورند و از اینکه توانایی حفظ بی طرفی و ثبات قدم در اعمال و رفتارشان را دارند به خود می بالند.
تیپ شخصیتی احساسی
اما احساسی ها را می توان دقیقا نقطه ی مقابل متفکرها دانست زیرا احساسی ها در زمان اتخاذ تصمیمات خود دقیقا رویه ی معکوسی را در پیش می گیرند.
آنها دقیقا یک گام به جلو بر می دارند و خود را بطور شخصی وارد معادله می کنند و می پرسند: «چه احساسی نسبت به این تصمیم دارم؟ این تصمیم چه تاثیری بر من و دیگران خواهد داشت؟ آیا انجام این کار درست است؟ ارزش های شخصی من حکم به انجام چه کاری می کند؟» به عبارت دیگر احساسی ها در اغلب موارد موقعیت ها را شخصی می کنند.
ارزش های شخصی در تیپ احساسی آنچنان اهمیت دارد که در موارد افراطی ممکن است به تخطی از قانون و هنجارهای اجتماعی که در تعارض با ارزش های درونی آنان است نیز بیانجامد.
تجربه نشان می دهد که بیشتر احساسی ها جذب مشاغل خدماتی می شوند، زیرا این مشاغل به آنها این امکان را می دهد که یکی از بزرگترین نیازهای خود یعنی نیاز به کمک به دیگران را ارضا کنند.
این حرف بدین معنا نیست که متفکرها اصولا بی احساس و خود محور هستند، اما احساسی ها از نوعی میل ذاتی برای درک دیگران و شناسایی عواطف و احساسات آنها برخوردارند.
این نکته بسیار مهم است که احساسی ها بدلیل توجه بیشتر به عواطف و احساسات انسان ها دوست دارند که مهربانی و توجه بیشتری را نیز دریافت کنند. احساسی ها میل شدیدی به دوست داشته شدن دارند. از این جهت، اغلب برای جلب رضایت دیگران به کارهای زیادی دست می زنند.
از چیزهای ساده مانند مهربانی و کمک به دیگران گرفته تا گرایش های گاهی ناسالم اما رایج به سهیم کردن خود در مشکلات و مسایل دیگران. این احساسی ها هستند که نقش شخصیت های حامی را در هر سازمان، شرکت و یا جامعه ای به عهده دارند.
یکی از نمونه های بارز شخصیت های حامی بطور ساده همان کارمندی ست که همکاران برای جلب حمایت عاطفی و کسب آرامش به او مراجعه می کنند.
اگر چه این نقش، عنوان رسمی ندارد و لی به عقیده ی پل دی تیگر و باربارا بارون، شاید بتوان به آن یک عنوان رسمی نیز داد، گوش کردن به مشکلات دیگران و گاهی دادن اندرزهای خوب، خواه سایرین قدر این شخصیت های حامی را بدانند یا نه، این افراد خدمت بزرگی به سازمان و جوامع می کنند.
یکی دیگر از جنبه های شخصیت های احساسی این است که آنها در تلاش برای کمک به دیگران و جلب رضایت شان به دروغ های مصلحتی روی می آورند.
به بیان دیگر، تمایل ذاتی آنها برای اینکه عمدا باعث ناراحتی، خجالت یا جریحه دار شدن احساسات کسی نشوند، آنها را وا می دارد که اغلب نیمی از حقیقت را بگویند یا بکلی از موضوعات ناخوشایند پرهیز کنند.
احساسی ها بر خلاف متفکرها، ارزش زیادی برای ظرافت رفتار و دیپلماسی قائل اند و بر این باورند که هر جا ممکن است باید از آن استفاده کرد تا مبادا مخاطب شان ناراحت یا دلگیر شود.
از منظری دیدگاه مردم نیز می توان به بعد سوم شخصیت پرداخت.
عموم مردم همواره از احساسی ها ایراد می گیرند که زیادی نرم و عاطفی هستند و از متفکرها نیز انتقاد می شود که بیش از حد سرد و بی احساس اند. به سؤالات زیر را پاسخ دهید…
کدامیک معمولا شما را بیشتر متقاعد می کند؟
- یک بحث خوب و منطقی یا یک جاذبه ی عاطفی شدید؟
- آیا باید حقیقت را گفت، حتی به قیمت جریحه دار کردن احساسات دیگران؟
- باید با دیپلماسی رفتار کرد، حتی اگر به این معنا باشد که چند دروغ مصلحت آمیز نیز گفته شود؟
اکنون که با ویژگیهای بارز بعد سوم از تیپشناسی آشنا شدهاید، و به سؤالات بالا پاسخ دادهاید بهتر میتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید… اگر متوجه شدید مدیر شما اهمیت کمی به احساسات شما میدهد و بیشتر به فکر بهره وری بیشتر شرکت است، قضیه را شخصی نمی پندارید و متوجه میشوید این قسمتی از شخصیت اوست؛ و یا اگر دوست شما معمولا با گرفتن تصمیم های غیرمنطقی پشیمان میشود و به شما روی می آورد، او را سرزنش نخواهید کرد چون میدانید تیپ شخصیتی اش احساسی است و تصمیم هایش را بر پایه احساساتش میگیرد.
و در زمینه تیپ های شخصیتی تان در مورد تصمیم گیری، مقاله های زیر را هم حتما بخوانید :
بسیار عالی و مفید ممنون تان ♥♥♥♥
ممنون از مقاله خوبتون، لطفا بعد چهارم شخصیت رو هم کار کنید، منتظر میمونیم
مطالبتون حرف نداشت.سایت شماخیلی مفیدبود.
فقط ای کاش میشد یه راهی باشه که واس مطالب جدید ازجمله همین قسمت چهارم این مطالب که گذاشتیدروی سایت ازطریق ایمیل به ما اطلاع رسانی بشه
همون که میشد؛ ادراکی قضاوتی..
ممنون
سلام. نکات جالبی گفته شد.
فقط لطفا منبع حتما ذکر شود تا محتواهاتون قابل قبول تر باشه برای مخاطباتون
ممنون بسیار عالی
سلام با تشکر از سایت بسیار خوبتون فقط چرا به کلیپ های انگیزشی دیگه اضافه نمیکنید؟؟بنظرم یکی از نقات قوت سایتتون همین کلیپ های انگیزشی هستن:(((
binazire in seri maghale ha va doraton
این سری از مقالات تون که چند قسمتی هستش واقعا نکته های خوبی داره.ممنون ازتون