رابطهی سپاسگزاری و خلق ثروت، مستقیم یا معکوس؟ قسمت چهارم
در مسیر زندگی، همینطور که به جلو پیش میرویم، کارهای زیادی را انجام میدهیم.
از زمانی که در کودکی تصمیم میگیریم دیگر از چهار دستوپا حرکت کردن دستبرداریم و روی دو پا ایستادن را تجربه کنیم! تا زمانی که دوست داریم دست پدر یا مادرمان را رها کنیم و خودمان بهتنهایی راه برویم.
فکر کنم از همین زمان است که شروع کردیم به گفتن جمله: خودم میتونم! و چه محکم و بلند این را فریاد میزدیم.
با اولین بار گفتن جمله من میتوانم در کودکی، مسیری پیش روی ما باز شد که من میتوانمهای زیادی در آن زندگی میکردند. مانند: من میتوانم خودم لباسم را بپوشم، من میتوانم خودم غذا بخورم، به مدرسه بروم، بخرم و من میتوانم خودم پول دربیاورم.
هیچوقت زمانی که برای اولین بار از پولی که خودم بهدست آورده بودم برای مادرم یک روسری خریدم را فراموش نمیکنم. مادرم تا زمانی که آن روسری شرحه شرحه شد، از آن استفاده میکرد! هر بار که مادرم آن را میپوشید، پنهانی لبخندی از ته قلبم میزدم و مادرم هم درست مثل تمام مادرهای دنیا، با رادارهایی که دارد، خنده درونی من را دید میزد!
تا قبل از آن فرایند خرید کردن برای من شامل گشتن بین مغازهها و انتخاب آن چیزی بود که به نظرم از بقیه بهتر بود!
اما بعدازاینکه توانستم خودم پول دربیاورم، بهراستی مثل زمانی که روی دو پای خودم ایستادم، جهان من تغییر کرد.
بعدازآن قیمتها هم به چشم من میآمدند. راستش را بگویم تنها آن موقع بود که فهمیدم چرا پدرم از کنار بعضی مغازهها بهطور نامحسوسی غیبش میزد! حال او را با تمام وجودم حس کردم و کلی خندیدم.
به خودم، به پیچاندن نامحسوس پدرم و به زمانی که فکر میکردم چرا پدرم گاهی به طرز عجیبی بدسلیقه میشود!
من ارزش پول را تنها زمانی که برای هر هزار تومان آن کارکردم، فهمیدم.
کار کردن و داشتن شغلی که بابتش پولی پرداخت کنند، چیز باشکوهی است.
◄ در این مقاله بخوانید چطور به سادگی شغل رویایی خودمان را پیدا کنیم؟
باشکوهتر این است که برای انجام کاری که دوستش داری به تو پول هم بدهند.
الآن که دارم این مقاله را برای شما عزیزان مینویسم میدانم که تعدادی از شما کار ندارید، تعدادی کار دارید ولی دوستش ندارید و تعدادی هم کاری دارید که دوستش دارید. من برای هر سه گروه شما مینویسم چون خودم بودن در هر سه گروه را تجربه کردم.
گروه اول: کارم را دوست ندارم!
در زمانهایی از زندگیمان گاهی مجبور میشویم برای انجام کاری که دوستش نداریم وقت بگذاریم چون در عوض به ما چیزی میدهند که به آن نیاز داریم و البته دوستش هم داریم. یعنی پول!
بعضی از ما نارضایتی از شغل را با استفاده از کلمات و تکرار بیپایان آن اعلام میکنیم. به دو روش هم این تکرار را ادامه میدهیم؛ درروش اول، در هر فرصت و هر هنگام که بتوانیم به خودمان میگوییم کارم را دوست ندارم. البته همیشه هم از این جمله استفاده نمیکنیم، گاهی از کلمههایی بسیار منفی استفاده میکنیم که حتی یک حرف از آن کلمهها برای نابود کردن یک روز کامل کافی هستند! درروش دوم این را به هر جنبندهای که از بخت بدش در یک میلیمتری ما در حال گذر است خیلی محکم و بلند میگوییم. گاهی هم مقداری چاشنی آه و ناله بهعنوان اشانتیون میزنیم تنگش!
عدهای به خاطر خلاقیتهای سرکوبشدهای که دارند بهطور ناخودآگاه از روش عملی هم استفاده میکنند.
حتما دیدهاید که پشت شیشه بعضی مغازهها با فونت درشت نوشتهشده که: به شیشه دست نزنید!
اگر در آن لحظه یک ثبتکننده امواج همراهم بود، از آن مغازهدار و مغازهاش یک عکس یادگاری میگرفتم و میزان امواج منفی که از او و مغازهاش به رهگذاران و خریداران احتمالی اجناس او ساتع میَشود را نشانش میدادم!
بعضی از مغازهدارها جهت محکمکاری از این برگه به تعداد لازم پرینت میگیرند و در جایجای مغازه، آن را با یک چسب شیشهای حسابی سر جایش محکم میکنند. مبادا مشتری آن را نبیند!
گروه دوم: انسانهای خود راضیکننده!
گاهی میشنوم که میگویند، پول به آدم به وفا نمیکند. فلان آدم که تا الآن شغل به آن خوبی داشت ناگهان بیکار شد و به خاک سیاه نشست! بعد هم به خود میبالند که آفرین به خودم که معمولی و کمتر از آن زندگی میکنم و نگرانیهای چنین آدمهایی را تجربه نمیکنم و در زندگیام آرامش دارم. بهاصطلاح خودشان: یک نون بخور نمیری گیرمان میآید!
همه این آدمها به هر روش و راهکاری میخواهند تنها یک چیز را بگویند: این آن چیزی نیست که من دوستش دارم!
دوست داشتن چیز عجیبی است. قدرت عجیبی هم به ما میدهد. دوست داشتن کسی، چیزی یا کاری به ما این نیروی شگفتانگیز را میدهد که به آن متفاوت از بقیه نگاه کنیم.
دو انسان با دو نگاه متفاوت، یک کار مشابه را کاملا متفاوت انجام میدهند. مثل زمانی که دو آشپز با مواد غذایی یکسان و دستور پخت یکسان، دو غذا با طعمهای متفاوت ایجاد میکنند که یکی ازنظر داوران میشود خوشمزه و دیگری خوشمزهتر.
همیشه کاری وجود دارد که ما آن را بهتر از بقیه انجام میدهیم. همیشه!
اگر الآن که در حال خواندن این مقاله هستید، بیکار هستید یا کارتان را دوست ندارید و حتی کارتان را دوست دارید ولی نگران از دست دادنش هستید تنها یک توصیه بهعنوان کسی که در هر سه موقعیت بالا بوده و یک پیشنهاد بهعنوان دوستی که میخواهد شما سریع و شگفتانگیز پولدار شوید میکنم. این کاری است که خودم تا الآن کردهام و تا آخر عمرم که نمیدانم چه زمانی است آن را انجام میدهم.
حس و حال الآن خود را با سپاسگزاری به خاطر تمام چیزهایی که الآن دارید و تمام چیزهایی که کمی بعد بهدست خواهید آورد عوض کنید.
◄ این برنامه ریزی ذهن کمک میکند راحت و بدون سخت کار کردن به خواسته هایتان برسید
رالف والدو امرسون، فیلسوف و نویسنده آمریکایی میگوید:
تنها چیزی رشد میکند که ما به آن انرژی داده باشیم.
اگر حس و حالتان را عوض کنید، انرژی که به جهان میدهید تغییر میکند.
◄ در این مقاله یاد بگیریدی چطور میتوانید حسوحالتان را برای همیشه عوض کنید.
وقتی انرژی شما تغییر کند، جهانتان هم تغییر میکند. وقتی جهان من تغییر کرد، مطمئن باشید جهان شما هم تغییر میکند چون این قانونی است که خداوند برای گردش کل کائنات قرار داده است!
بهطور حتم خواسته ما از گردش کائنات آسانتر است. باور کنید!
یک توصیه
همیشه برای کار خود، یا کاری که دوست دارید داشته باشید یک مولتیویتامین اساسی انتخاب کنید. این مولتیویتامین، مطالعه و بیشتر یادگرفتن است. اگر در کار خود بسیار حرفهای هستید بازهم به خودتان بگویید: بیشتر حرفهای بودن چه طور است؟
برایان تریسی میگوید:
در هر شغلی که هستید یا دوست دارید در آن باشید، هرروز پیشرفت کنید، هرروز بیشتر یاد بگیرید. تنها از این طریق است که حرفی بیشتر از سایرین برای گفتن دارید.
تمرینی که امروز برای شما مینویسم را خودم هرروز انجام دادم و بسیار زودتر ازآنچهکه فکرش را میکردم، بهکاری که میخواستم رسیدم. شما هم میتوانید!
تمرین روز چهارم
» قدم اول
برگهای کاغذ بردارید یا پشت رایانه خود بنشینید و شروع کنید به نوشتن ده مورد از چیزهایی که به خاطر آنها از خداوند سپاسگزار هستید و در پایان جمله دلیل سپاسگزاری خود از این نعمت را بنویسید.
بعد از نوشتن این ده مورد، نوشتههای خود را دوباره بخوانید و بعد از پایان هر جمله 3 بار بگویید، خدایا سپاسگزارم، خدایا سپاسگزارم، خدایا سپاسگزارم. این تمرین را باید هرروز انجام دهید.
همچنان قوی باشید و در هیچ زمینهای غرولند نکنید. نیروی خود را حفظ کنید.
» قدم دوم
اگر کاردارید و سرکار میروید سعی کنید از دید دیگری به شغل خودتان نگاه کنید. کاغذی را نزدیک خود بگذارید و در طول کارتان نکات مثبتی که شغل شما دارد را بنویسید. اولین مورد را خودم برایتان میگویم: شما شغل دارید!
با تمام وجود احساس کنید که به خاطر شغلتان سپاسگزار هستید.
◄ شاید حتی لازم باشد شغل ناراحتی داشته باشیددر این مقاله بخوانید چرا باید شغل ناراحتکنندهای داشته باشید؟
یادتان باشد وقتی به خاطر نعمتی که الآن دارید (شغلتان) سپاسگزار باشید، فرصتهای شگفتانگیزی برایتان رخ میدهد و از فراوانی بهرهمند میشوید و اگر ناسپاسی کنید همین شغل را هم از دست میدهید.
» قدم سوم
اگر اکنون بیکار هستید بازهم تمرین بالا را انجام دهید اما زمان فعلها را عوض کنید. طوری بنویسید که گویی مشغول نوشتن خاطرات گذشته خود هستید و در پایان هر مورد سه بار بگویید خدایا سپاسگزارم. در این روش که من هم از آن استفاده کردم اگر آنقدر واقعی بنویسید که لبخند رضایت بر روی لبانتان نقش ببندد، بدون شک! کاری را که دوست دارید یا فراموش کردهاید که زمانی دوستش داشتید را بهدست خواهید آورد. همانطور که من کردم و بهدست آوردم.
سلام
ازتون ممنونم
میخواستم بدونم مطالبی که گذاشتین کاربردیه تازه این جور مباحث آشنا شدم دارم پیگیری میکنم
سلام چطور میشه کل مقالات شما رو پشت سرهم دید ؟
سلام باید هر قسمت را جداگانه مطالعه کنید – انتهای صفحه کلید ارجاع به قسمت قبل و بعد قابل مشاهده است
سلام
ممنون از اینکه به ما یاد دادید ک چجوری بذر شادی را دلمون بکاریم..
از موقعی که این مطالب را می خونم بیشتر از خداوند سپاسگزاری می کنم و این فرهنگ خوب را تو محیط کارم ترویج می کنم…
سلام
سپاسگزارم که وقت باارزشتون رو برای مطالعه این مقاله گذاشتید.
بهخاطر کار فوقالعادهتون من خیلی خیلی خیلی خیلی بیشتر ازتون سپاسگزارم.
امیدوارم اون بذر شادی به یک درخت تنومند و قوی تبدیل بشه و تنها راهش اینکه هرروز و هر لحظه با شادی قلبتون بهش آب بدید. بعد از مدتی خودش راهشو به قلبتون باز میکنه.
از صمیم قلبم آرزو میکنم شاد و پیروز و سرسبز باشید.^^
شادی می تونه یکی از بزرگترین نعمت های خدا باشه شادی من همیشه به رنگ آبی بوده و هست و خواهد بود
سلام
شاد باشی دوست آبی من^^