پرونده مرموز جی کی رولینگ؛ قطاری که زندگی ها را متحول میکند
و چطور شما هم سوار این قطار شوید؟
در این مطلب میخواهم داستان زندگی یکی از زنان پرآوازه یعنی جی کی رولینگ را برایتان بازگو کنم…
(خانمهای عزیز لطفاً این نوشته را با دقت بیشتری بخوانید)
- فکر میکنید در زندگی شکستخوردهاید؟
- احساس میکنید همسرتان قدر شما را نمیداند؟
- از لحاظ مالی در فشار هستید؟
اگر در نقطه بحرانی زندگیتان گیر افتادهاید، تا انتهای این نوشته با ما همراه باشید.
جی کی رولینگ
و آرزویی که به واقعیت نپیوست !
«جوآن رولینگ» در جولای سال 1965 به دنیا آمد.
پدرش مهندس و مادرش تکنسین بود. خانواده او وضع مالی خوبی داشتند. جوآن از سنین کودکی کتاب خواندن را شروع کرد. محبوبترین کتابی که در کودکی خواند، کتاب «اسب سفید کوچولو» نوشته «الیزابت گوج» بوده است.
البته کتابهای «منکس موشه» نوشته «پل گالیکو» و «گریمبل» از «کلمنت فروید» را نیز خوانده است؛ جوآن این سه کتاب را بسیار دوست داشت. از کودکی دوست داشت نویسنده شود… گه گاهی مینوشت و با این کار احساساتش را بروز میداد.
در 6 سالگی داستانی به نام «خرگوشی به نام خرگوش» نوشت. خرگوشی به نام خرگوش، اولین تجربه داستاننویسی جوآن بود. محبوبترین درس مدرسه برای جوآن، ادبیات انگلیسی بود.
معلم خصوصی او اعتقاد داشت که جوآن چندان از بقیه همسنوسالهایش متمایز نیست؛ اما دختری باهوش و پرانگیزه است.
جوآن در امتحان ورودی آکسفورد شرکت کرد ولی پذیرفته نشد.
بعدازآن، تصمیم گرفت در رشته ادبیات فرانسه در دانشگاه اکستر انگلستان مشغول به تحصیل شود.
بعدازاینکه از دانشگاه فارغالتحصیل شد در سال 1990، در سازمان عفو بینالملل بهعنوان مترجم و منشی مشغول به کار شد. دو سال بعد با یک روزنامهنگار پرتغالی آشنا شد. نام او «ژورگه آرانتس» بود. جوآن با آرزو و امید دل به این مرد داده بود. هردوی آنها به سبک نویسندگی «جین آستین» علاقه داشتند.
کمی بعد از آشنایی، با هم ازدواج کردند.
خیلی زود دختر کوچک آنها به دنیا آمد. نام دخترشان را جسیکا گذاشتند. پس از ازدواج، جوآن فهمید ژورگه مرد رؤیاهای او نبوده است. شوهرش با او بدرفتاری میکرد. خشونت همسرش باعث کلافگی و عصبی شدن این خانم زیبا شده بود.
در سالهای 1992 و 1993 زندگی برایش جهنم شده بود.
ازدواجی که بسیار شیرین به نظر میرسید، برای جوآن تلخ و مشقت زا بود. بدرفتاریهای شوهرش او را به جنون کشانده بود. بالاخره تصمیم گرفت از ژورگه جدا شود و در سال 1993 این کار را انجام داد.
حالا جوآن، زنی جوان اما فقیر، افسرده و شکستخورده بود.
طلاق گرفتن باعث شده بود احساس سرشکستگی کند. بهعلاوه، شغلش را نیز از دست داده بود.
مدتی پسازاین جدایی او به همراه دخترش کوچکش به ادینبرو اسکاتلند مهاجرت کرد.
تنهایی و سختیهای زندگی جوآن، او را زنی افسرده و ناراحت کرده بود. بهقدری تحتفشار بود که چندین بار دست به خودکشی زد؛ اما هر بار خودکشیهایش ناموفق بود.
وضعیت روحی او بسیار وخیم بود؛ به همین دلیل مدتی در درمانگاه افسردگی بستری بود. شغلی نداشت و با مستمری ناچیز دولت زندگیاش را میگذراند. جوآن تصمیم گرفت روی نوشتن تمرکز کند تا از بیکاری کلافه نشود.
روزی خواست برای دخترش، جسیکا نان بخرد. آخرین پِنی داخل جیبش را خرج کرد و در راه خانه به این میاندیشید که فردا باید چگونه زندگی را بگذراند؟
قطار رویاها که
زندگی جی کی رولینگ را متحول میکند…
زندگی جوآن، در قطار منچستر به لندن متحول شد.
حدود 4 ساعت قطار تأخیر داشت. در این شرایط اغلب افراد کلافه میشوند و بدوبیراه میگویند.
اما برای این خانم قضیه فرق داشت… ایدهای به ذهنش رسید. خلاقیت جوآن شکوفا شد. در تمام این 4 ساعت ایدهاش را پرورش داد. وقتی به خانه رسید، بهجای اینکه مستقیماً به سمت رختخواب برود، پشت میزش نشست و ایدهاش را روی کاغذ ریخت.
گویی به او الهام شده بود…
تند تند مینوشت. روی کاغذ پسرکی عینکی و لاغر با توانایی جادوگری خلق کرد.
فکر میکنید این خانم که داستان زندگیاش را خواندید که بود؟ او نویسنده کتابهای پرفروش «هری پاتر» است. از آن شب، جوآن نوشتن کتابش را شروع کرد. با ماهیانهای اندک، زندگی او و دخترش میگذشت.
او و دخترش بهشدت فقیر بودند؛ اما جوآن مصمم شده بود که تا قبل از موفقیت، پا پس نکشد.
در زمستان خانه جوآن وسایل گرمایشی نداشت. به همین دلیل روزها مجبور بود با دخترش به کافههای سطح شهر برود. جوآن، جسیکا را میخواباند و بعد در گرمای مطبوع کافه و پشت میزهای آن، نوشتن را شروع میکرد.
حدود یک سال گذشت تا کتابش را بنویسد. بعدازاینکه کتابش را تمام کرد آن را برای انتشارات مختلف فرستاد تا آن را چاپ کنند. 12 ناشر با چاپ کردن کتاب او مخالفت کردند.
رولینگ ناامید نشد و باز هم نوشته خود را برای ناشران دیگر میفرستاد. ماهها بعد، انتشاراتی به نام «بلومزبری» پذیرفت که کتاب رولینگ را منتشر کند. اولین کتاب رولینگ به نام «هری پاتر و سنگ جادو» در ژوئن 1997 در ویترین کتابفروشیها قرار گرفت.
جوآن اولین کتابش را با نام «جوآن رولینگ» امضا میکرد؛
اما « بری کانینگهام»، صاحب انتشارات بلومزبری، از او خواست که با نامی مستعار کتابش را امضا کند؛ زیرا در آن زمان قشر جوان از کتابهایی که نویسندشان خانم بودند، استقبال نمیکردند.
بهاینترتیب، نام «جی.کی.رولینگ» روی کتاب هری پاتر ثبت شد و این نام روی جوآن ماند. نخستین جلد از مجموعه هری پاتر 120 میلیون نسخه در سطح جهان فروخت.
بعد از فروش فوق العاده هری پاتر و سنگ جادو، رولینگ تصمیم گرفت ادامه این داستان هیجانانگیز را بنویسد.
به همین دلیل یک سال بعد «هری پاتر و تالار اسرار» نوشته شد.
نوشتههای رولینگ بهسرعت به فروش میرفت. رولینگ که از این استقبال شگفتزده شده بود دیگر کتابهای هری پاتر را نوشت. سلسله کتابهای رولینگ بعد از هری پاتر و تالار اسرار عبارتاند از:
- هری پاتر و زندانی آزکابان
- هری پاتر و جام آتش
- هری پاتر و محفل ققنوس
- هری پاتر و شاهزاده دورگه
- هری پاتر و یادگاران مرگ
تمام سالهای قرن بیست و یکم برای رولینگ، پر از موفقیت بودند.
کتابهای او پشت سر هم به فروش میرفت و در جشنوارههای مختلف جوایز متعددی به او اعطا میشد.
مجموعه کتابهای هری پاتر جزو پرفروشترین کتابهای تاریخ قرار گرفتند و چند سری از فیلمهای هری پاتر نیز ساخته شد. فیلمهای هری پاتر نیز بهاندازه کتابهایش پرطرفدار بود. کتابهای هری پاتر به 70 زبان زنده دنیا ترجمه شده است، به همین دلیل در هر کشوری میتوانید این کتاب را در کتابخانه نوجوانان پیدا کنید.
علاوه بر سری هری پاتر، این نویسنده با قلم گیرایش چندین داستان بلند و کوتاه دیگر نیز نوشته است که همه آنها جزو محبوبترین کتابها قرارگرفتهاند.
یادتان میآید گفتم که روزی جی کی رولینگ آخرین سکه داخل جیبش را برای خرید نان خرج کرد و با نگرانی به خانه برگشت؟ این روزها اوضاعش کاملاً تغییر کرده است. او اکنون یکی از ثروتمندترین زنان دنیا است. خودش گفته که بهقدری ثروت دارد که دیگر نگران آینده دخترش نیست و میتواند تا آخر عمر در آسایش زندگی کند.
چرا رولینگ موفق شد؟
در انتها میخواهم راز موفقیت رولینگ را به شما بگویم :
- نترسیدن و ادامه دادن به همراه پیروی از الهامات قلبی رمز موفقیت رولینگ بود.
اگر رولینگ ایدهای که در قطار به ذهنش رسیده بود را نادیده میگرفت، اگر باوجود فقر و نداری کار نوشتن را رها میکرد، اگر برای فراموش کردن علائقش بهانه میتراشید، امروز به این جایگاه نمیرسید.
- حالا که داستان زندگی جی کی رولینگ را خواندید به ما بگویید شما چه آرزویی دارید؟
- قلبتان چه میگوید؟
- به حرف قلبتان گوش میدهید یا نادیدهاش میگیرید؟
پاسخ این سوالات آینده شما را میسازد…
در همین زمینه، نوشته های زیر را حتما بخوانید :
جی کی رولینگ ، پدر مادر خوبی هم داشته ، نه مثل پدر و مادر من و خانواده من که باعث شدن الان تو سن ۲۲ سالگی دچار افسردگی شدید و اختلال شخصیت مرزی بشم ، پدر و مادر بد اولین چیزیه که برای یه انسان مهمه حتی با اینکه اینجا ایرانه اما اگه یه پدر و مادر خوب داشتیم که بهمون محبت کنند و حمایتمون کنند الان اینجا نبودیم ، مامان من هیچوقت بهم محبت نکرد ، همیشه هر اتفاقی تو زندگیم میافتاد بهم میگفت تقصیر توئه ، منم همیشه فکر میکردم همه چیز همیشه تقصیر منه ، از بچگی بهم گفتن عجیب و غریب ، خودتو عوض کن ، چرا اینجوری هستی ، تو بچه ای ، تو الی و بلی ، و امروز من به جایی رسیدم که سرمو گذاشتم تو بیابون به جایی رسیدم ممکنه روانشناسم بهم بگه باید تو بیمارستان روانی بستر بشم ، جامعه ایران ، جامعه ای که همیشه شما رو سرکوب میکنه ، مخصوصا اگه زن باشید
ببینید هرکسی یه سلیقه دارهدشما اجازه ندارید به سلیقه دیگران توهین کنید پس اگر هری پاتر رو دوست ندارین لتزم نیست چیز هایی ک مربوط ب اونه رو ادامه بدید اوکی؟:/ درضمن هواستون باشه چی میگید
سلام ، خیییلی از متن تاثیر گذارتون متشکرم ، مرسی که هستید و برای نوجوونا الههام بخشید
من خودم عاشق کتاب هستم مخصوصا مجموعه پاتر خانم رولینک واقعا عالیه ولی حتما به کسانی که این کتاب رو دوست دارن مجموعه گرگ و میش یا همون توایلایت رو پیشنهاد میکنم کتاب گرگ و میش هم مثل این کتاب فوق العادس و البته به همین اندازه هم معروف هست جوری که خیلی از افراد بزرگ میگویند که حتی این کتاب داره میزنه روی دست مجموعه پاتر پس حتما بخونید و لذت ببرید ❤️
کاش هری پاتر تموم نمیشد کاش داستانش ادامه داشتفقط یه سوال من آخرش نفهمیدم توی هری پاتر 4(هری پاتر و جام آتش) چرا هرمیون با ویکتور که رقیب هری بود رقصید چرا با رون یا هری نرقصید؟؟؟ (ممنون میشم بهم بگین چون من اون قسمت فیلم دوبله نشده بود و انگلیسی بود و من نفهمیدم هری کی فهمیده بگه) ممنون
سلام عزیز چون به هرمونی زود تر در خواست داده بود و رون دیرتر و می خواست حرس هری و رون را در بیاره
بنظر من هم شرایط جغرافیایی خانم رولینگ خیلی روی موفقیتشون تاثیر گذاشت . شاید شما بگید که این یه باور محدود کننده هست ولی من هم در پاسخ میگم که این یک واقعیت اجتناب ناپذیره. برخی از کلیسا ها و حتی مدارس وابسته به اون ها در اروپا و امریکا خواندن این کتاب رو ممنوع اعلام کردن. حالا شما تصور کنید این کتاب توی ایران چاپ میشد.ببینید ما یک سری علومی داریم که در اسلام به اونها میگن علوم غریبه و دنبال کردن و یادگیری اونها ممنوع و حرام هست . و باتوجه به این قضیه من فکر نمیکنم به هیچ عنوان به همچین کتابی اجازه چاپ میدادند.تازه اگر اجازه چاپ هم میگرفت بعد از معروف شدن سریع بهش برچسب جادوگری یا شیطان پرستی میخورد و ممنوع اعلام میشد. نمونه دیگر ممنوعیت کتاب های معروف ، کتاب انسان خردمند بود که با وجود اینکه این کتاب بسیار پر فروش و محبوب بود بعد از ورود به ایران و محبوبیت اون به دلایلی که هنوز هم مشخص نشده ممنوع شد و دیگر اثری ازش وجود نداره. و از این نمونه ها هم در بازار کتاب ایران بسیار وجود داره. در ضمن برای اینکه واقعا یک کتاب در یک کشور پرفروش و بعد از اون جهانی بشه باید مردم اون کشور کتابخوان باشند که متاسفانه سرانه مطالعه تو ایران بسیار پایینه. خلاصه اینکه شرایط جغرافیایی هم تاثیر بسزایی داره
کاملا با حرفت موافقم ولی اینو بدون که آب همیشه مسیر خودشو پیدا میکنه و اگه یه آدم هدفی داره ، قطعا میتونه یه راهی برای رسیدن بهش پیدا کنه ؛ چه تو ایران باشه چه تو هرجای دیگه .
اینکه شکی درش نیست . ادم نباید کل زندگی بشینه و زانوی غم بغل بگیره که چرا من تو فلان کشور بدنیا اومدم و هزارتا بهونه دیگه بگیره و باید شروع کنه. اما ممکنه که شرایط جغرافیایی یکم کارو براش سخت تر بکنه ولی قطعا ناممکن نمیکنه . هیچ چیز جلودار اراده ادمی نیست
واقعا نمیدانم چه بگویم به شما که انقدر دید کوتاهی دارین
وقتی به این وحشتناکی کتاب هایی را که شاید حتی کامل نخوانده اید را مورد قضاوت قرار میدهید
و واقعا منظورتان از داستان های سیاه نمیفهمم
شما اگر کتابی را می شناسید که هنوز هم بعد از حدود ۲۰ سال همچنان مثل اول در بین همه اینقدر پرطرفدار هست به من معرفی کنید
شما هرجا که بروی همه حداقل یکبار نام این کتاب یا فیلم را شنیده اند
اما اگر شما کتاب غرور و تعصب یا جین ایر یا هاکلبری فین را بپرسید شاید از بین ده نفر فقط سه نفر اسم این ها را شنیده باشند
واقعا برایتان متاسفم که اینقدر سطحی نگرید
متعصب بودن همیشه خوب نیست
حتی اگر از این کتاب یا نویسنده خوشتان نمیاید دلیل نمیشود که این کتاب ها بد باشند.
به نظر من هری پاتر خیلی حوصله بر و مسخرس حتی فیلماش چه برسه به کتاباش واقعا نمیدونم چه بلائی بر سر ذائقه مردم دنیا اومده ، چرا کودکان و نوجوونا دنیاشون با داستانای و فضای همچین داستانایی سیاه و خاکستری بشه و اینجوری سرگرم بشن البته سرگرمی هایی که برای مردم دنیا درست میکنن همه شون به همین نحوه
واقعا شما باید دیدگاهتان را عوض کنید!شماتاحالا کتاب نخواندید اگر شما دوست ندارید قرار نیست کس دیگری هم دوست نداشته باشد سلیقه ندارید قضاوت نکنید حالا شما فک کنم پنجاه سال سن دارید اینو میگید ولی این درست نیست
ارزو خانم لطفا نفرمایید حوصله سر بر و مسخره. اینکه این اثر با سلیقه شما سازگار نیست دلیل نمیشه مسخره باشه . لطفا سعی نکنید نظر شخصی خودتون رو به عنوان واقعیتی درباره این اثر شاهکار جلوه بدید. هری پاتر اثری هست که حالا حالا ها تکرار نخواهد شد
ببینید هرکسی یه سلیقه دارهدشما اجازه ندارید به سلیقه دیگران توهین کنید پس اگر هری پاتر رو دوست ندارین لتزم نیست چیز هایی ک مربوط ب اونه رو ادامه بدید اوکی؟:/ درضمن هواستون باشه چی میگید
اینکه ذهن شما قادر به هضم این داستان فوق العاده مهیج نیست دلیل بر ناچیز بودن این اثر نیست… حتی بسیاری از واقعیات هم رویاهایی بودند که تحقق یافتن…nامیدوارم شما با درکی روشن و چشمی باز این داستان رو ببینید… اونوقت متوجه زیبایی این داستان خواهید شد… این داستان جذابیت زیادی برای افراد ماجراجو و کنجکاو داره… اینکه شما رو جذب نکرده دلیلش رو در خودتون جست و جو کنید… در همه جا تفاوت نظر وجود داره…nولی اینکه اینهمه طرفدار داره نشون میده که اثر ارزشمندیه… و شما با انتقاد بدتون فقط خودتون رو زیر سوال میبرید!
می دونید دوستان هرکسی توی زندگی باید هدف مشخص و ظاهر و باطن یکی داشته باشه تا پیروز بشه و همیشه جاودان بمونه.وگرنه حتی شده بعد از سالین سال یل میلیارد ها سال شکست بخوره مثل بزرگ ترین رهبران جهان که با خودشون تو تضاد کمی بودند حتی کم هم باعث شکست میشه.جادوگران و ساحره ها دونبال راه جاودانگی بودند و به دنبال چیز های کمیاب با ارزشیی می گشتند اما راه جاودانگی اول یکپارچه شدن خود انسانه
دقیقا درسته بعد که به بعضیها میگیم فکر میکنن ما جاسوس هستیماین فقط ربط به شخصیت دارد نه دولت.
اگر طرف منم داشته باشد و سختی های زیادی کشیده باشد می فهمد زندگی یعنی چی.موضوع این است که در ایران درصد کمی هستند که زندگیشان مانند زندگی قبلی رولینگ هست و در کشور هایی مانند ژاپن،فرانسه،انگلیس و ….. مردم حتی پنی هم براشون ارزش داره و زندگی شون مانند رولینگ هست.
در اینجا یکی نیست که بگه اگر انگلیس یک کشور متمدن هس چرا بعضیها خرجشون رو به زور در میارن.بعضیها که فک میکنن اونجا ها چه خبره از زندگی این زن و زندگی بقیه درس بگیرن که بارها تصمیم به خودکشی گرفته.بله ایران هم ایراد هایی داره ولی لطفا به اونجا ترجیهش ندید شما که اونجا نیستید که دارین قضاوت میکنین.
به حرف هایم فکر کنین.
ببین داداش ایران درسته که خوبه اما اون کتاب ها اگه تو ایران نوشته می شد شاید اینطوری شهرت پیدا نمیکرد
چون فکر خشک بعضیا از انتشار کتاب ها جلو گیری میکرد
محبوبیت کتاب خانم رولینگ توی اروپا باعث شده که کلیسا اون رو ممنوع اعلام کنه. خدا میدونه اگر تو ایران بود با کتاباش چیکار میکردن . حتما میخواستن بگن که این اثار رواج دهنده فسخ و فجور هست یا شیطان پرستی هستشو هزار تا چیز دیگه
ایشون علاوه بر پشتکار فوق العادشون ی چیزی داشتن ب نام استعداد ذاتی.من خودمو بکشم هم نمیتونم اونقدری صدامو پرورش بدم تا یه خواننده بشم چون استعدادشو ندارم حالا میخواد از صب تا شبم تمرین کنم…
استعداد یعنی یادگیری سریع ولی کسی که استعداد ندارد میتواند از روش لاکپشت( آهسته وپیوسته ) بر خرگوش با استعداد پیروزشود هرروز فقط یک صفحه نوشتن کم کم آتش اشتیاق را روشن میکند موفق باشید
استعداد بر وزن استفعال به معنی خواستن هستش…nآدم وقتی چیزی رو با تمام وجودش بخواد… حتما بهش میرسه!nو این رو هم بگم که انسان به چیزهایی که علاقه داره حتما در اون استعداد هم داره…nهمه مثل هم نیستند… ممکنه شما در کارهای دیگه موفق تر باشی و به چیزهای دیگه علاقمندتر…nاون چیزی که شما رو خاص تر جلوه میده همون استعدادیه که بقیه مثل شما توش خوب نیستند… اینکه انسان فکر میکنه استعدادی نداره بخاطر اینه که به شناخت درستی از خودش نرسیده… خودت رو که خوب بشناسی و درک کنی مطمئنن متوجه ارزش خودت میشی… این ارزش همون استعدادیه که در خارج از خودت دنبالشی…nهمه انسان ها ارزشمندند… فقط کافیه خودشون رو باور داشته باشند و تسلیم نشوند…
من یک نویسنده ام.ازجی.کی رولینگ بهترم .ولی چون۹سالمه کتابم چاپ نمی شه.اگه انتشاراتی می شناسید که کتاب منراچاپ کنه معرفی کنید.
اممم تویی که میگی ۹ سالته و از رولینگ بهتری خود این پیامتو درست ننوشتی.و خدایی میتونی از رولینگ بهتر باشی؟!!
نزن تو ذوق کسی
بتوچه خب
من عاشقه کتاب های هری پاترم وان را حفظ کردم
منم.
یک انسان با اراده هر کجا که باشد با اراده است، چه ایران چه انگلیس و…
زیاد جالب نیست که موفقیت های یک انسان بزرگ که با اراده و قدرت آنها به دست آورده به شرایط کمتر مورد توجه قرار داده شده نسبت بدهیم.
یک انسان موفق و با اراده همیشه موفق است حتی اگر در زمان مغول ها باشد ،حتی زمانی که مغول ها قصد غارت شهرش را داشته باشند.
ممنون بابت مقاله خودتون،جی کی رولینگ واقعا کتابای محشری نوشت چیزی که شاید بیشترمون توی بچگی دوست داشتیم وجود داشته باشه (دنیای جادو) و ایشون راجب این دنیا و آدماش قشنگ توضیح داد حتی شخصیت هری پاترم شخصیتی بود که خیلی سختی کشید تو دوران بچگیش و چیزی که باعث تفاوت اون با همه دوستاش شده بود عشقی بود که مادرش بهش داده بود و این بزرگ ترین جادویه که برای هممون وجود داره…
سلام
چند روزیست به جمله ای فکر کردم شاید
جواب تمام سوالات باشه (البته از نظر من)
این جمله چیزی نیست، جزء
.
کسی چه میدونه!
.
باسپاس فراوان.. 🙂
سلام من فقط ميتونم بگم اينده ما انسان ها به اراده تلاش خودمون بستگي داره و اينده غيرقابله پيش بينيه وقتي از يه ادمه كودن انشتين ساخته ميشه پس همه چي ممكنه☺️
چرا قورباغه مایوس یا همین ایس پک خودمون رو نمیگین؟ ببینید این ها که من فلان جا هستم بهانه هست،ادم موفق همیشه موفقه! توی همین وضعیت هم میشه موفق شد به شرطی که دنیال پیشرفت باشیم نه بهونه!!
متفاوت بیاندیشیم!
در پاسخ دوستمون رهگذر گفتم.
به نظرمن موفق بودن یعنی راضی بودن از چیزی که هستیم یعنی شاد بودن تو زندگی و این شادی و رضایت با درجازدن کسب نمیشه و آدمیزاد هر روز برای راضی وشاد نگه داشتن خودش باید تلاش کنه و فرقی نمیکنه کجای دنیا و تو چه موقعیتی داره زندگی میکنه
سلام بر همگی بسیار عالی و الهام بخش بود
تو اون عکس نوشته potter درسته نه poter
اره درست میگی
با سلام.پست قشنگی بود اما در موفقیت خانم رولینگ موارد بیشتری نقش داشتند که اکثرا نادیده گرفته می شوند
انهم حضور ایشان در یک منطقه جغرافیایی درست است
اگر یک خانمی مثل ایشان در ایران یا هند همچین داستانی می نوشت هیچ گاه به این موفقیت جهانی نمی رسید اگر هم می رسید درصدش بسیار کم بود.
ایشان رمانش را به زبان انگلیسی نوشت .زبانی که یکی از برترین زبانهای دنیا در رابطه با نشر اطلاعات است و بعدآنرا در بریتانیا منتشر کرد.
فرهنگ کتابخوانی فوق العاده مردم آنجا کتاب را به صدر رساند و بعد کتاب انگلیسی که مشهور شود ترجمه هم می شود . اما چند تا کتاب به زبان فارسی داریم که به زبان های دیگر ترجمه شده باشند و به این مشهوریت رسیده باشند.
چند تا از رمان های فارسی معاصر به انگلیسی ترجمه شده و مشهور شده اند؟به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.
به نظر من محل انتشار کتاب بسیار در موفقیت اثر چاپ شده نقش دارد. انتشار کتاب در کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس و ژاپن به دلیل فرهنگ بالای مطالعه بسیار درصد موفقیت کتاب را بالا می برد.
واقعا اصلا تو ایران به کتاب اهمیت نمیدن
سلام دوست عزیز
یک نکته رو خواستم یاد آوری کنم
وقتی در مورد ایران صحبت میکنید دقیقا درمورد خودتون حرف میزنید
خودتون چه قدر به کتاب اهمیت میدید؟
خودتون چقدر سعی در نشر فرهنگ کتابخوانی داشتید؟
تا حالا خودتون دست به چاپ کتابی زدید که موفق نشدید؟
مگر کتاب <> در بریتانیا چاپ شد
نه خیر دی همین ایران خودمان چاپ شد
توسط یکی از بانوان عزیز ایران زمین
و به فروش نجومی دست پیدا کرد
عادت کردیم مشکل رو از دیگران بدونیم و هی بزنیم تو سر ایران
طرز فکرتون رو در مورد ایران تغییر دهید
ایران یک سرزمین بکر برای کشت رویاهایتان است
منظورم از کتاب {دا} بود
واقعا
دعا کنید من هم به اون چیزی که می خوام برسم
و به اراده و تلاش خیلی اعتقاد دارم
من کاملا موافقم با نظرت ولی ما هم باید تلاشمون رو بکنیم…
برای ذهن انسان و قدرت او مرزهای جغرافیایی نمیتونن مانعی ایجاد کنن اگه خانم انوشه انصاری مثل شما فکر میکردن اصلا به مسافرت به خارج از ایران نمیتونست فکر کنه چه برسه به اولین فضانورد خانم دنیا
من کاملا معافقم حرف شما بسیار متین است
اره این حرف درسته راستش شاید تا ایران از انتشار چنین کتابی به خاطر موضوع جادو گریش جلو گیری بشه