کارهای قشنگی که تصمیم گرفتم قبل از مرگ انجام بدهم
و به شما هم توصیه میکنم انجام بدید...
زندگی جدیدم از وقتی شروع شد که بهترین دوستم را از دست دادم…
حدود 3 سال پیش بود که بهترین دوستم در یک تصادف رانندگی جان خودش را از دست داد. نمیتوانستم باور کنم که چطور دوستم، همدردم و قابل اعتماد ترین رفیقم دیگر نیست.
چند ماه در افسردگی کامل بودم. نه غذای درست و حسابی میخوردم و نه زندگی خوبی داشتم. از تفریحاتم زده بودم و معمولا در خانه خودم را حبس میکردم و آهنگ های غمگین گوش میدادم؛ تا اینکه یک روز درحالی که داشتم خاطراتم را با دوستم مرور میکردم مکالمه هردوتامون یادم آمد.
- مجتبی : چرا وقتی رئیست انقدر اذیت میکنه میری این شرکت کار کنی؟
- سعید : به پولش احتیاج دارم
- مجتبی : مثلا میخوای چیکار کنی که حاضری تن به این خفت بدی؟
- سعید : ماشین، خانه، مسافرت… همه اینا بدون پول کشکه !
- مجتبی : ولی زندگیت چی؟
- سعید : حالا حالاها وقت برای زندگی هست…
اما حالا حالاها وقت نبود !
زندگی سعید خیلی کوتاه تر از چیزی بود که فکر میکرد و نتوانست واقعا از زندگیش نهایت استفاده را ببرد. اون پسر فوق العاده کاری، شجاع و رویاپردازی بود. میدانست چیزهای خوب را باید بخواهد و برای رسیدن به آنها باید تلاش کند.
میدانست راه موفق شدن و رسیدن به رویاهایش سخت است.
سعید میدانست که برای رسیدن به یک نتیجه عالی باید از یک سری نتایج خوب چشم پوشی کرد. اما اون هیچوقت معنای واقعی زندگی را درک نکرده بود.
و وقتی توی آیینه به خودم نگاه کردم، دیدم دارم شبیه اون میشم؛
یعنی من هم دارم این موهبت الهی، این فرصتی که خداوند در اختیار من گذاشته رو خیلی راحت با ماندن در خانه و تلف کردن وقتم با غم دوره دوستِ از دست رفته ام سپری میکنم.
اولین حسی که به سراغم اومد، ترس بود !
ترسیدم به سرنوشت مشابه دچار بشم و موقع مرگ، احساس ندامت داشته باشم. سریع کاغذ و قلمی برداشتم و شروع کردم به نوشتن یک لیست.
لیست کارهایی که باید قبل از مرگ انجام داد
از لحظه ای که اولین مورد این لیست رو نوشتم، تا به امروز زندگی من از یک زندگی بی مصرف، تکراری و یکنواخت به یک زندگی هیجان انگیز، ماجراجویانه و البته در راستای اهدافی که دارم، تبدیل شده است.
نمیخواهم سرتان را بیش از این درد بیاورم…
این لیست من است که نوشتم، دلایلی که هرکدام را انتخاب کردم هم برایتان آورده ام. به شما توصیه میکنم یک همچین لیستی تهیه کنید… خیلی زود و بلافاصله پس خواندن این مقاله :
یک) تزریق باور به زندگی یک نفر
مهم نیست چه کسی؛ هرکس که نیاز داشته باشد. یک نفر را پیدا کنید که پتانسیل زیادی در زندگی اش دارد اما از آنها استفاده نمیکند، چون به خودش باور ندارد.
یک نفر را پیدا کنید و کمکش کنید تا دز زندگی به خودش باور پیدا کند؛ انگیزه بدهید و برای او راهگشا باشید. کاری کنید هر روزش یک روز جدید باشد و بخواهد به اهدافش برسد.
من سعی کردم این کار را چندین بار انجام دهم و این مقاله ای که برایتان نوشتم، همین قدم بود.
دو) پول چایی، قهوه و یا شام یک نفر را حساب کنید و به آنها نگویید
به یک کافی شاپ یا رستوران بروید و درحالی که سفارش قهوه تان را میدهید نگاهی به میزهای اطراف تان بیاندازید، زوج جوانی میبینید که عاشقانه درحال صحبت کردند؟ و یا چندتا بچه مدرسه ای میبینید که هنوز درحال درس خواندند و کار نمیکنند؟ و یا کسی که میبینید نیاز دارد… پول میزشان را حساب کنید.
این کار حس فوق العاده قدرتمندی به زندگی شما میدهد.
از گارسون یا پیشخدمت بخواهید تا پول آن میز را هم شما حساب کنید و از او بخواهید تا نگوید که شما آنرا حساب کردید. حسی که بعد از اینکار بدست آوردید را حتما زیر همین پست برایم بنویسید…
سه) برای یک بیمار سرطانی، گل هدیه بدهید
این ایده وقتی به ذهنم رسید که راجع به حانم اولیویا نیوتن جان خواندم؛ خواننده محبوبی که پس از غلبه بر سرطان سینه اش، با بردن گل برای بیماران سرطانی به منظور خوشحال کردن آنها معروف شده بود و بیمارستانی در استرالیا به نام ایشان تاسیس شد.
هر چند وقت یکبار شما هم همین کار را بکنید.
برای بیماران سرطانی گل ببرید، حالشان را بپرسید و به آنها دلداری بدهید. نمیتوانم توصیف کنم چه حس عظیمی از این کار در شما ایجاد میشود. شما به یک نفر کمک میکنید تا برای زنده ماندن بجنگد.
چهار) کسب و کاری راه اندازی کنید که نیازی را برطرف میکند
کاری که هیچوقت دوستم انجام نداد… من من تصمیم گرفتم آنرا انجام بدهم.
از شغل کارمندی تان استعفا دهید و یا در کنار آن حتما کسب و کاری راه اندازی کنید. سعی کنید نیازی از مردم را برطرف کنید.
برای مشکل مردم راه حلی بفروشید.
این کار به شما کمک میکند تا آن کسب و کار را گسترش بدهید و داشتن کسب و کار حس فوق العاده ای به شما در زندگی میدهد، وقتی میدانید در قبال مشتری هایتان مسئولید.
برای شروع توصیه میکنم مقاله ای که در همین وبسایت منتشر شده است را بخوانید «من میخواهم یک کارآفرین شوم، از کجا شروع کنم؟»
پنج) به مدت یک ماه، هر روز یک کتاب بخوانید
کتاب هایی هستند که قبل از مرگ باید بخوانید؛ داستان هایی هستند که پس از خواندن آنها زندگی شما متحول میشوند… آنها را لیست کنید و یک ماه وقت بگذارید و 30 کتاب مهم دنیا را بخوانید.
حتما لازم نیست آنرا تا انتها یا کامل بخوانید؛ حتی گذرا و روزنامه وار هم شده آنرا بخوانید و با داستان، نویسنده و ایده اصلی کتاب آشنا شوید.
پس از این ماه، مطمئن باشید هرگز عادت کتابخوانی تان را کنار نخواهید گذاشت.
برای مثال میتوانید از اینجا و اینجا شروع کنید.
شش) اسطوره تان را از نزدیک ببینید
اسطوره شما در زندگی کیست؟ اسطوره من یکی از کارآفرین های بزرگ ایرانی در صنعت فرش است. نمیخواهم اسم او را بیاورم اما من هرکاری کردم تا او را از نزدیک ببینم.
وقتی او را دیدم، باهم دست دادیم و به او گفتم که برایم الهام بخش بوده است. این شخصی بزرگوار بسیار خوشحال شد وقتی صحبت های من را شنید و راه ارتباطی مستقیمی به من داد. من تا به امروز با او در ارتباطم و ایده هایم را بعضا با وی به اشتراک میگذارم و الهام میگیرم از ایده هایش.
مهم نیست اسطوره شما کیست؟ کجاست؟ و چقدر هزینه دارد تا او را ببینید… شما باید اینکار را قبل از مرگ انجام دهید ! هرطور شده. پس از اینکار، زندگی شما متحول میشود… قول میدهم !
هفت) در برابر یک جمع هزار نفری سخنرانی کنید
خیلی سخت است. حتی اگر خیلی برونگرا و خوش صحبت هم باشید، در برابر هزار نفر صحبت کردن اعتماد به نفس فوق العاده زیادی میخواهد… و جالب اینجاست : کافیست فقط یک بار این کار را انجام دهید !
هشت) حقوق یک ماه تان را به خیریه بدهید
مهم نیست حتما خیریه باشد، شاید جنبشی برای ترویج کارآفرینی هست میخواهید کمک کنید و یا برای مدرسه ای میخواهند کتابخانه بسازند، کمک کنید. یک ماه، هرچقدر کار کردید، پول لازم برای خرید خورد و خوراک تان را از حقوق تان کم کنید و باقی آنرا وفق کنید. فقط یک بار اینکار را انجام دهید.
این حس ارزشمند را حتما باید قبل از مرگ تجربه کنید.
نه) یک درآمد منفعل داشته باشید
این اواخر هم در وبسایت سوخت جت ویدیویی با عنوان «چطور در کمتر از سه سال میلیاردر شوید» قرار گرفت که ایده فوق العاده ای مطرح میکرد؛ ایده اصلی داشتن درآمد منفعل بود.
شما باید کاری کنید که حتی وقتی که خواب هستید، پول تان برای شما کار کند.
توصیه میکنم برای این کار کتاب های رابرت کیوساکی را بخوانید تا بهتر متوجه موضوع شوید.
ده) چیزی بنویسید که دنیا را تغییر دهد
نوشتن کاری بسیار ارزشمند است. شما وقتی چیزی می نویسید، یک ایده ای خلق میکنید. متفکران و بزرگان عرصه اندیشه اگر ایده هایشان را نمی نوشتند، فراموش میشدند. هرآنچه که بر روی کاغذ آمد، جاودانه میشود.
شما باید قبل از مرگ، بنویسید.
یک چیز ارزشمند. چیزی که تغییری در این دنیا ایجاد کند. از زندگی تان، ایده هایتان، طرزفکرتان، ببینید میتوانید چیزی پیدا کنید که دیگران پیدا نکرده اند و فکر میکنید برای این دنیا اثربخش است؟ آنرا بنویسید…
کلام آخر؛
البته لیست من بلند تر این ده مورد بود…
اما بعضی از آنها مسائل شخصی بود، بعضی دیگر هم به نظرم برای شما کم اهمیت بودند را نیاوردم. توصیه میکنم حتما این کارها را در لیست خودتان بنویسید… و اگر دوست داشتید، لیست تان را زیر همین پست با من به اشتراک بگذارید.
در همین زمینه، نوشته های زیر را حتما بخوانید :
سلام
تحت تاثیر قرار گرفتم. من هم عزیزی رو از دست دادم و هنوز بعد از 3 سال وقتی بهش فکر میکنم رنج زیادی میکشم. من هم میخوام یک لیستی از کارهایی که باید قبل از مرگم انجام بدم رو حتما بنویسم و با خوندن مقاله شما برای این کار مشتاق تر شدم. امیدوارم همه ما حس رضایت از خودمون رو تو زندگیمون تجربه کنیم.
قبل از اینکه متوجه بشی چندماه از عمرت باقی مونده چطور زندگی میکردی؟ همه ما خبر نداریم کی قراره آخرین روز از عمرمون رو بگذرونیم و همیشه انجام خیلی از کارهامونو به بعد موکول میکنیم. بعدا میرم سفر.. بعدا به خانواده و دوستام سر میزنم.. بعدا بعدا بعدا… همیشه فکر میکنیم وقت برای انجام کارایی که دوست داریم بکنیم هست ولی یه وقت به خودمون میایم میبینیم عمرمون رفت و هیچ وقت اون کارارو نکردیم. نمیگم این اتفاقی که برات افتاده اتفاقه خوبیه ولی این شانسو داری که خودتو مجبور کنی هر کاری رو که دوست داشتی این سالها انجام بدی رو بکنی.اگه دوست داشتی بری ماهیگیری برو بدون توجه به این که چقد از عمرت مونده فقط بقیه زندگیتو اونجوری که همیشه آرزو داشتی زندگی کن.شاید منم اگه میدونستم یک هفته دیگه زندهم کلشو به سفر و گشت و گذار میگذروندم ولی الان چرا نمیکنم؟چون خودمو مجبور نمیکنم و نمیدونم تا کی نفس میکشم و این بده.تو از این فرصت درست استفاده کن 🙂
سلام دوست عزیز
حقیقتا با خوندن پیامتون متاثر شدم،نمیدونم چی بگم که شاید از درد شما کم بشه اما می خوام بدونین که هیچ کس، تایید میکنم هیچ کس نمیتونه طول عمر آدمی رو مشخص کنه، درسته بیماری اثرگذاره اما فقط خدایی که اجازه نفس کشیدن رو به ما داده خودش میدونه کی از ما بگیره.
من برای شما دوست بزرگواری که از نزدیک ندیده ام آرزوی قلبی پر از آرامش، آرزوی نگاهی پر از امید، آرزوی تنی سلامت و آرزوی زندگی پر از عشق دارم.
من هم به علت بیماری قطعی ، زیاد از عمرم نمونده . می ترسم ولی خوب قبول کردم . الان در برزخ هستم .توضیحش سخته . دیگه حتی توان خیال هم ندارم . خواسته برام مفهومی نداره . فقط منتظر وقوع هستم . به عنوان یک کارمند بیمارستان در آزمایشگاه ، فکر کنم بد نبودم و سعی کردم کارم رو درست انجام بدم . کسانی هم که این رو میخانند برام دعا کنن تا راحت تر این چند ماه باقی مونده رو تحمل کنم . با وجود بیماریم تونستم با دارو و امید چهل سال از خدا حیات بگیرم و این از سر من هم زیاد بود . و با شعری از نیما که چه زیبا گفت
که می گوید که دیرگه شد سحر شد بامداد آمد !!
فریبت می دهند !!
بر آسمان این سرخی بعد از سحر گه نیست حریفا گوش سرمابرده است این یادگار سیلی سرد زمستان است !!!
یکی از کارهایی که من میخام انجام بدم، موتورسواریه، بخاطر زن بودنم اونم تو ایران این برام تا الان مقدور نبود اما دوس دارم همراه با پسرم کلی از مسیرها رو با موتور بگردم
سلام حالت خوبه؟
امیدوارم شفا پیدا کنی.. پسرعموی منم سرطان داشت ۱۸ ساله بود… چهارسال درگیر بود. عموم پسر اولش رو هم از دست داده بود و این یکی پسره دومش بود.. شفا پیدا کرد. و الان چندساله ک سالمه خداروشکر. برات دعا میکنم معجزه شه
حس میکنم این ۸ ماه بهترین روزای زندگیت میشن
موفق باشی❤
ولی من میگم تو خیلی بیشتر از اون ۸ ماه وقت داری
راستی کتاب “ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد” رو هم اگع نخوندی حتما بخون
سلام من سرطان ریه دارم و تقریبا حدود ۸ماه دیگه وقت دارم میخوام این لیستو عملی کنم